ما هم آرزو داریم بچههامان بهتر از خودمان زندگی کنند.
اطلاع دقیقی در دست نیست که سکونتگاه جنگلوک چگونه شکل گرفته است. ساکنان منطقه خودشان، به دنبال خشکسالی و در جستجوی کار و زندگی انسانیتر به آنجا آمدهاند یا این هم بخشی از یک پروژۀ اسکان موقت بوده است. اما از تاریخچۀ شکلگیری آن که بگذریم، در حال حاضر این سکونتگاه با حدود 200 خانوار جمعیت، شبکۀ اجتماعی همبستهای را ایجاد کرده که نقش حمایتی بسیار پررنگی برای ساکنانش دارد و وجودش برای ادامۀ حیات مردم فرودست و آسیبپذیر جنگلوک ضروری است. روابط همسایگی در جنگلوک مبتنی بر دوستی و اعتماد است. اهالی در بزنگاهها به یاری هم میشتابند. از کودکان هم مراقبت میکنند، به هم نان و مواد غذایی و لوازم پخت و پز قرض میدهند و زنان بیسرپرست در مواقع ضروری از مردان همسایه کمک میگیرند. حالا زمزمههایی از جابهجایی و اسکان پراکنده مردم در نقاط دیگر یا به عبارتی از هم گسیختن این اجتماع محلی وجود دارد و مردم در گفتگوهایی که با فرستادۀ مهر و ماه به منطقه داشتند از جا به جایی همراه با پراکنده کردن به شدت ناراضی هستند. میگویند همۀ خانوارها را جا به جا کنید و به ما سکونتگاهی دایمی و قانونی بدهید. کسانی اما، حتی به برخی از یاوران صمیمی و صدیق مردم گفتهاند که پراکنده کردن آنان سبب پیشرفت بچهها خواهد شد و آنها میتوانند به مدرسه بروند و در محیطی بهتر فردایی بهتر از امروز پدران و مادرانشان داشته باشند.
مردم میپرسند آیا در محله تازه همکلاسیها با بچههای ما دوست میشوند؟ بچههای ما خودشان را پایینتر از آنها نمیبینند؟ ما که نمیتوانیم چیزهایی را که آنها برای بچههاشان میخرند، برای بچههامان بخریم. چرا بچهها را از دوستهاشان جدا کنیم و بفرستیم به مدرسهای که هیچ کس با آنها دوست نشود؟ بعضی از ما نزدیک چهل سال است با هم دوستیم، چرا باید از هم جدا بشویم؟ کجا دوباره دوست پیدا کنیم؟ چند سال دیگر طول میکشد تا تا با هم دوست بشویم؟ تازه اگر ما را بخواهند! برای ما و بچههایمان بهتر این است که باهم باشیم. هر جا میبرند، همه محله را با هم ببرند. به چهار نفر سر و زبان دار جا میدهند بقیهمان آواره میشویم. به جای پراکنده کردن ما برای کودکان ما در همان محل تازه، مدرسه بسازید. همان جا معلم خوب بیاورید. کتابخانه بسازید، هر کار میخواهید بکنید همان جا بکنید. ما که از خدا میخواهیم آیندۀ بچههامان بهتر از خودمان باشد. ما آدم نیستیم؟ این زندگی نیست که ما داریم.
اینکه رفتن بچهها به مدارسی در محلات دیگر و محیطهایی ناآشنا به نفع آنها خواهد بود یا نه، نیازمند بررسیهای کارشناسی است. اینکه آن قطعه زمین واقعاً متعلق به کدام اداره یا ارگانی است و حالا که دور و بر آن محله به اصطلاح اعیان نشین شده است، این مردم را دیگر نمیخواهند سابقه ای طولانی دارد و ما قصد مداخله در آن را نداریم، اما در این میان، اصلی که همواره درست و غیرقابل چشمپوشی است این است که در هر تصمیم و گامی که توسط هر سازمان دولتی یا غیردولتی و یا حتی هر فرد نیکوکاری برای مردم برداشته میشود؛ باید پیش و بیش از هر چیز به نظر و خواست خود مردم توجه و اعتماد کرد.
تجربۀ مداخله های از بالا، به فرض وجود حسن نیت، بارها نشان داده که مردم به شرایط زندگی خود آگاهترند و صلاح خویش را بهتر تشخیص میدهند .
درست ترینترین و انسانیترین راهحل را از خود آنها باید شنید؛ اگر گوشی برای شنیدن باشد.