زهره دختری از تبار افغانستان بود

دختر جوانی پر از شور، از آن‌هایی که چشم‌هایشان برق می‌زند وقتی از رؤیاهایشان حرف می‌زنند. در دلش رویاهای بلندی می‌پروراند—از استایل‌های مد روز تا ساختن دنیایی که در آن، خودش باشد، بی‌نیاز از تأیید. اما دنیا برای زهره همیشه این‌قدر رنگی نبود.
او در خانواده‌ای چشم به دنیا گشود که از نظر مالی کم نداشتند، اما چیزی به نام «ثبات» خیلی زود از خانه‌شان کوچ کرد. پدری که به دام اعتیاد افتاد، آرام‌آرام نه‌فقط دارایی‌ها، بلکه حرمت خانه را هم دود کرد و به هوا فرستاد. محبت، امنیت، خوراک، پوشاک… همه چیز رنگ حسرت گرفت. مادر، خسته از جنگ با زندگی و بیماری‌های اعصاب و روان، کم‌کم سایه‌ای شد از زنی که زمانی شاید لبخند هم می‌زد.
زهره نوزده ساله شد. نهال امید در دلش هنوز سرک می‌کشید، اما خاکی که در آن ریشه دوانده بود، ترک‌خورده و بی‌جان بود. خانواده‌اش درک نمی‌کردند دختری در این سن چطور می‌خواهد خودش تصمیم بگیرد، لباس انتخاب کند، یا حتی آرزو کند. میان دعواهای روزمره و فشارهای روانی، هرروز بخشی از زهره خاموش می‌شد.
خانه دیگر «خانه» نبود. تاریکی و خشونت از در و دیوار می‌بارید. جایی برای تنفس نمانده بود، چه رسد به رویا. زهره تصمیمش را گرفت؛ فرار. با چمدانی از درد، و قلبی لبریز از امیدی لرزان، خانه را ترک کرد، شاید برای رسیدن به همان خوشبختی که همیشه سهم دیگران بود.
ده‌ها پسر، هرکدام با قول و لبخند و رؤیای نجات آمدند. یکی‌شان، تنها یکی، دل زهره را لرزاند. او همان بود که گفت: «من می‌فهممت، با من بیا تا دنیاتو عوض کنم.» اما دنیا، به سیاق همیشگی‌اش، باز هم روی تلخش را نشان داد. زهره در نهایت نه به خوشبختی رسید، نه به آرامش—بلکه به بیمارستان روان‌پزشکی رسید. جایی که روحش را مثل نسخه‌ای دارویی دسته‌بندی کردند. و او… ماند و تنها شد.
بدون خانواده، بدون دوست، بدون پناه.و در انتها زهره، تنها و زخمی، از سرزمینی که در آن بزرگ شده بود، به افغانستان بازگردانده شد—جایی که شاید فقط در شناسنامه‌اش خانه‌اش بود، نه در قلبش.
زهره رفت…نه فقط از ایران، بلکه از تمام آن چیزی که روزی برایش “زندگی” معنا می‌داد.

🖌️نامه‌ای به کاترین راسل؛ رئیس اجرایی صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)

ما جمعی از سازمان های غیر دولتی ایرانی فعال در حوزه ی حقوق کودک با بیش از سه دهه فعالیت، با نگرانی عمیق نسبت به فاجعه انسانی جاری در غزه، این نامه را خطاب به یونیسف ارسال می کنیم. کودکان غزه تحت محاصره ای غیر انسانی با محدودیت شدید دسترسی به غذا، آب آشامیدنی، دارو و سرپناه، در معرض گرسنگی، بیماری های قابل پیشگیری و مرگ قرار دارند.گزارش های یونیسف و سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد بیش از ۷۱۰۰۰ کودک زیر پنج سال در غزه دچار سوءتغذیه حاد هستند و از اکتبر ۲۰۲۳، ده ها کودک به دلیل گرسنگی و نبود مراقبت های پزشکی جان باختند. این شرایط نقض آشکار مواد ۶ (حق حیات)، ۲۴ (حق دسترسی به خدمات بهداشتی) و ۲۷ (حق برخورداری از استاندارد مناسب زندگی) کنوانسیون حقوق کودک است.یونیسف به عنوان نهاد موظف در حفاظت از حقوق کودکان، مسئولیت غیرقابل انکاری در دفاع از کودکان غزه دارد. با این حال، اقدامات کنونی یونیسف در پاسخ به این بحران با فوریت و عمق فاجعه همخوانی ندارد، که این امر اعتبار یونیسف را به خطر می اندازد.‌ما از یونیسف می خواهیم فورا اقدامات زیر را اجرایی کند:
۱- تضمین دسترسی به کمک‌های بشردوستانه: هماهنگی با شرکای بین المللی برای ارسال فوری غذا، دارو و تجهیزات پزشکی به کودکان غزه
۲- افزایش آگاهی جهانی: راه اندازی کمپین جهانی برای جلب توجه به وضعیت کودکان غزه و درخواست رفع محاصره
۳- فشار دیپلماتیک: استفاده از نفوذ یونیسف برای بازگشایی گذرگاه ها و رفع محدودیت های کمک رسانی
۴- گزارش‌دهی شفاف: انتشار گزارش های منظم و دقیق از وضعیت کودکان غزه و اقدامات یونیسف
۵- پیگیری حقوقی: حمایت از تحقیقات بین المللی در مورد نقض حقوق کودکان در غزهبی عملی یونیسف می تواند اعتماد جهانی به این نهاد را از بین ببرد.‌کودکان غزه به اقدامات فوری و موثر نیاز دارند، نه صرفا بیانیه‌
ما بر ضرورت اقدام فوری، موثر و مستند تاکید داریم و آمادگی خود را برای هرگونه همکاری در راستای حمایت از کودکان غزه اعلام می داریم.با احترام و تاکید بر اقدام فوری
رونوشت: نمایندگی یونیسف در جمهوری اسلامی ایران
امضا کنندگان:انجمن حمایت از حقوق کودکانانجمن پرنده درخت کوچکانجمن پژوهش های آموزشی پویاانجمن تلاشگران یاری همدلانجمن دوستداران کودک پویشانجمن حمایت از کودکان کارانجمن یاریگران کودکان کار پویاجمعیت دفاع از کودکان کار و خیابانگروه فرهنگی اجتماعی کیاناموسسه توانمندسازی زنان و کودکان مهروماه
#کودکان_غزه #پیمان_نامه_جهانی_حقوق_کودک #یونیسف

🔻نان؛ آخرین سنگرِ امنیت غذایی در خطر فروپاشی

 

در روزگاری که هر روز قیمت‌ها تغییر می‌کنند و هزینه‌ی زندگی سر به فلک کشیده، نان—این خوراک ساده و حیاتی—برای بسیاری از خانواده‌های کم‌درآمد آخرین پناه‌گاه تغذیه‌ای است. نانی که تا دیروز شاید تنها خوراکی بود که می‌شد با آن شکم گرسنه‌ای را سیر کرد، حالا دیگر در دسترس همگان نیست.
افزایش ناگهانی و شدید قیمت نان، بدون اعلام عمومی و بدون پاسخگویی شفاف از سوی مسئولان، فشار مضاعفی بر دوش خانواده‌هایی گذاشته که پیش از این نیز در تأمین نیازهای اولیه زندگی با دشواری‌های جدی روبه‌رو بودند. برای کودکی که صبح‌ها بدون صبحانه به مدرسه می‌رود، یا سالمندی که با یارانه ماهانه‌اش تنها چند قرص نان می‌توانست بخرد، گران شدن نان یعنی حذف همان لقمه‌ی ساده از سفره‌اش.
در جامعه‌ای که به‌شدت طبقاتی شده، بحران‌ها عادلانه توزیع نمی‌شوند. تورم و افزایش قیمت‌ها همیشه اول از همه فقرا را نشانه می‌گیرد. کسانی که نه سرمایه‌ای برای حفظ ارزش دارایی دارند، نه پشتوانه‌ای برای عبور از بحران‌های معیشتی. برای آن‌ها هر ریال تفاوت قیمت نان، معادل حذف وعده‌ای غذا از سفره‌ی خانواده است.
نان، تنها یک کالای غذایی نیست؛ نان، نماد حق زیستن است. وقتی حتی نان هم از سفره‌ی فقرا حذف شود، یعنی شکاف طبقاتی به مرزی رسیده که دیگر تنها با واژه‌ی «بی‌عدالتی» نمی‌توان آن را توصیف کرد.
سکوت در برابر افزایش بی‌ضابطه‌ی قیمت نان، سکوت در برابر گرسنگی است. این‌گونه تصمیمات نباید بدون در نظر گرفتن پیامدهای اجتماعی‌شان گرفته شوند. نان باید برای همه مردم، به‌ویژه آسیب‌پذیرترین اقشار، در دسترس و قابل تهیه باشد. هر سیاستی که این دسترسی را محدود کند، باید بازنگری و اصلاح شود.
اکنون زمان آن است که مطالبه‌گری را به صدایی بلند و همگانی بدل کنیم: نان، حق همه است—نه امتیازی برای توانگران.

🔻تحلیل جامعه‌شناختی قتل‌های ناموسی اخیر در ایران و واکنش اجتماعی

🔻تحلیل جامعه‌شناختی قتل‌های ناموسی اخیر در ایران و واکنش اجتماعی

🔸نگاهی به دلایل قتل ناموسی در ملأعام و سکوت تماشاگران

قتل‌های ناموسی، به‌ویژه آن‌هایی که در ملأعام و در برابر چشمان ناظران خاموش رخ می‌دهند، تنها یک تراژدی فردی نیستند؛ آن‌ها نماد فریادهای خفه‌شده‌ ساختارهایی معیوب‌اند: از قانون گرفته تا فرهنگ، از آموزش تا وجدان جمعی. در سال‌های اخیر، با رشد شبکه‌های اجتماعی اخبار خشونت و قتل زنان باعث بازتاب بیشتر این خشونت‌های عریان علیه زنان شده. قتل‌هایی که نه‌تنها با خونسردی اجرا می‌شوند، بلکه گاه توسط تماشاگرانی بی‌تفاوت نیز همراهی می‌شوند. چرا جامعه ما به این نقطه رسیده است؟

۱. مردسالاری نهادینه‌شده و تملک زن به عنوان «ناموس»

در بسیاری از فرهنگ‌های سنتی، «ناموس» مفهومی‌ست که زن را نه یک فرد با هویت مستقل، بلکه مایملک خانواده—به‌ویژه مردان—تعریف می‌کند. در چنین فرهنگی، زن بودن خود به‌تنهایی می‌تواند جرم تلقی شود اگر که با هنجارهای تعیین‌شده سازگار نباشد. قتل‌هایی که با عنوان “ناموسی” انجام می‌شوند، دقیقاً در همین بستر رخ می‌دهند: حفظ کنترل، حفظ قدرت، و حفظ “آبرو” از طریق حذف.

این نگاه زمانی خطرناک‌تر می‌شود که قانون نیز به آن مشروعیت ببخشد. ماده‌هایی در قانون مجازات اسلامی که به پدران یا اولیای دم اجازه می‌دهند با مجازات حداقلی فرزندان خود را به قتل برسانند، عملاً نه‌تنها بازدارنده نیستند، بلکه زمینه‌ساز تکرارند.

۲. فروپاشی سرمایه اجتماعی و سکوت جمعی

یکی از وجوه تکان‌دهنده قتل‌های اخیر، سکوت رهگذران است؛ کسانی که شاهد صحنه قتل‌اند اما مداخله نمی‌کنند، تنها نظاره می‌کنند، یا در نهایت فیلم می‌گیرند. این سکوت، یک پدیده اجتماعی پیچیده است. در جامعه‌شناسی، آن را می‌توان به “فروپاشی سرمایه اجتماعی”، “اتمیزه شدن روابط انسانی” و “بی‌تفاوتی شهری” نسبت داد. جامعه‌ای که در آن اعتماد، حس تعلق و مسئولیت‌پذیری جمعی تضعیف شده، شهروندانی منفعل می‌سازد که نه از سر بی‌رحمی، بلکه از سر ترس، بی‌اعتمادی یا بی‌قدرتی سکوت می‌کنند.

ما در حال زیستن در جامعه‌ای هستیم که در آن «رنج دیگری» به امری خصوصی، غریبه و خارج از حوزه‌ مسئولیت من و تو تبدیل شده است.

۳. خشونت در لایه‌های پنهان جامعه

خشونت علیه زنان همیشه آشکار و رسانه‌ای نیست. بسیاری از زنان، هر روز در خانه، محل کار یا جامعه، خشونت روانی، اقتصادی یا فیزیکی را تجربه می‌کنند بی‌آنکه صدایی برای فریاد داشته باشند. قتل تنها قله یک کوه یخی‌ست که پایه‌اش را سال‌ها سکوت، انکار، شرم و تبعیض ساخته است. این قتل‌ها ناگهانی رخ نمی‌دهند؛ آن‌ها آخرین پرده از نمایشی هستند که از کودکی شروع شده و در نبود حمایت قانونی و اجتماعی، پایانش را مرگ می‌نویسد.

۴. بحران آموزش و ضعف سیاست‌گذاری

نهادهای آموزشی در ایران هنوز آموزش‌های بنیادین مربوط به جنسیت، روابط انسانی، مهارت‌های حل تعارض، مرزهای شخصی، و مفهوم خشونت را به نسل جوان ارائه نمی‌دهند. از سوی دیگر، نظام حقوقی نیز سال‌هاست لایحه‌های مقابله با خشونت علیه زنان را پشت درهای بسته متوقف نگه داشته است. حاصل این دو نارسایی، تربیت شهروندانی‌ست که خشونت را امری طبیعی، زن را فرودست، و سکوت را عاقلانه می‌پندارند.

۵. مسئولیت جمعی: از نظاره تا اقدام

نمی‌توان مسئولیت چنین فجایعی را تنها بر گردن قاتلان انداخت. هر نهاد، قانون‌گذار، آموزگار، والد و رسانه‌ای که با سکوت یا بی‌عملی از کنار خشونت گذشته، بخشی از این چرخه بوده است. تغییر، تنها با قانون یا تنها با فرهنگ‌سازی رخ نمی‌دهد؛ تغییر، نیازمند بازنگری ساختارهای قدرت، آموزش‌های اجتماعی فراگیر، و تربیت نسلی‌ست که نه قربانی خشونت شود، نه ناظر خاموش آن.

در پایان، قتل‌های ناموسی، تنها کشتن یک فرد نیستند؛ آن‌ها حذف صدایی‌اند که قرار بود دیده و شنیده شود. آن‌ها یادآور ناتوانی جامعه در محافظت از ضعیف‌ترین حلقه‌های خودند. و تا زمانی که این چرخه متوقف نشود، نمی‌توان از جامعه‌ای انسانی، ایمن و عادلانه سخن گفت.

سکوت، خیانتی‌ست به کودکیِ فراموش شده این جهان.

برای کودکان ما کودکیم.

نه سربازیم، نه سیاستمدار.

ما پرچم نمی‌فهمیم، مرز نمی‌فهمیم،

ما فقط بوی نان تازه را می‌شناسیم،

صدای خنده مادرمان را،

گرمی دستان پدرمان را.

 

ما کودکیم.

در غزه،

در زیر آوار، لای خاک و خون، ما دیگر فقط دنبال غذا می‌گردیم نه دنبال اسباب باز‌ی‌هایمان

و دنیا،

به جای پناه دادن،

چشم‌هایش را بسته و لب‌هایش را دوخته.

 

ما کودکیم.

در افغانستان،

بعد از سال‌ها بازی با دوستان‌مان در کوچه‌های ایران،

ما را پرت کردند به جایی که وطن‌مان نام دارد اما هرگز آن را ندیده‌ایم.

ایران ما را رها کرد،

افغانستان نمی‌شناسدمان.

و ما… ما فقط می‌خواستیم به مدرسه برویم.

 

ما کودکیم.

در ایران،

با ترس بزرگ می‌شویم،

با صدای انفجار،

با واژه‌ی “تحریم”، با نان‌هایی که کوچک‌تر می‌شوند و آرزوهایی که دورتر می‌روند.

ما نمی‌دانیم چرا انسانها جنگ می کنند؟

ما قربانی سیاست هایی می شویم‌که هیچ نقشی در آن‌ها نداریم.

ما کودکیم.

نه دشمنیم، نه خطر.

ما فقط گرسنه‌ایم.

فقط خسته‌ایم.

فقط دل‌مان می‌خواهد بخوابیم بدون صدای بمب،

بدون ترس از فردا.

به جای گلوله، برای ما دفتر بیاورید.

به جای زندان، برای ما خانه بسازید.

ما فقط کودکیم و کودک بودن جرم نیست.

سکوت، خیانتی‌ست به کودکیِ فراموش شده این جهان.

 

زندگی برای همه ، جنگ برای هیچ کس

جنگ دشمن زندگی است، و کودکان نخستین قربانیان آن هستند.
تجربه‌های تلخ تاریخ نشان داده است که در هر جنگی، کودکان بیش از همه آسیب می‌بینند؛ از جان‌باختن و جراحت‌های جسمی تا آوارگی، محرومیت از آموزش، بحران‌های عاطفی و روانی، سوءتغذیه و نابودی آینده‌ای که حق طبیعی آن‌هاست.
هر گونه جنگ‌افروزی در ایران، منطقه و جهان، محکوم است. برای عبور از بحران‌های موجود و پیشگیری از فرو غلطیدن در یک فاجعه انسانی، کشور نیازمند سیاست‌هایی است که بتواند با اتکا به خرد جمعی، عدالت اجتماعی، شفافیت و تامین آزادی‌های اساسی، مردم را حول محور زندگی و آینده‌ای بهتر متحد کند.
اکنون بیش از هر زمان دیگر نیاز داریم صدای کودکان باشیم؛ صدای نسلی که اگر امروز به آن‌ها فکر نکنیم، فردا هیچ آینده‌ای نخواهند داشت.
زندگی، حق مسلم همه کودکان است. آینده‌ای بدون جنگ، خشونت و ویرانی

در نامه سرگشاده به مرجع ملی حقوق کودک عنوان شد

توقف اخراج دسته‌جمعی کودکان افغانستانی بدون همراه

جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی نامه‌ سرگشاده‌ای درباره موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی به‌ویژه کودکان منتشر کردند. در این نامه آمده است: «ما، جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی، با استناد به قوانین داخلی و بین‌المللی که ایران متعهد به اجرای آن است، نگرانی عمیق خود را نسبت به موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی، به‌ویژه کودکان، اعلام می‌داریم.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی نامه‌ سرگشاده‌ای درباره موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی به‌ویژه کودکان منتشر کردند. در این نامه آمده است: «ما، جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی، با استناد به قوانین داخلی و بین‌المللی که ایران متعهد به اجرای آن است، نگرانی عمیق خود را نسبت به موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی، به‌ویژه کودکان، اعلام می‌داریم. بر پایه گزارش‌ها و شواهد میدانی گردآوری‌شده از سوی برخی نهادهای غیردولتی فعال در زمینه حمایت از حقوق کودکان، اخبار و گزارش‌های غیررسمی از فعالان مستقل مدنی و همچنین گفت‌وگو با خانواده‌های افغانستانی ساکن در ایران، موارد متعددی از نقض آشکار و سیستماتیک حقوق بنیادین کودکان افغانستانی در ماه‌های اخیر به چشم می‌خورد. این موارد، نه‌تنها اصول اساسی حقوق کودک بلکه تعهدات رسمی دولت ایران در برابر اسناد ملی و بین‌المللی از جمله قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون مدنی، قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب 1399، کنوانسیون حقوق کودک 1989 و کنوانسیون حقوق پناهندگان 1951 را به چالش می‌کشد. مستند به گزارش‌ها، برخی از خانواده‌ها، سال‌ها در ایران اقامت داشته‌اند و فرزندان‌شان به صورت رسمی یا غیررسمی در حال تحصیل، درمان یا آموزش حرفه‌ای بوده‌ و از همه مهم‌تر در ایران متولد شده و در حقیقت و علی‌القاعده باید به‌عنوان تبعه ایرانی به رسمیت شناخته می‌شدند. این نمونه‌ها تنها بخشی از وضعیت بحرانی هزاران کودک است که طی هفته‌های گذشته گاه بدون همراه، گاه با وجود مدارک هویتی و گاه نیازمند درمان پزشکی از ایران اخراج شده‌اند، تا جایی که می‌توان از نوعی «اخراج کور» برای توصیف این وضعیت استفاده کرد. طبق آمار رسمی و تخمین‌های میدانی، بیش از پنج هزار کودک بدون همراه طی ماه‌های گذشته به افغانستان بازگردانده شده‌اند. این در حالی‌ است که تبعات این تصمیمات و اقدامات نه تنها غیرقانونی و خلاف کرامت انسانی و مصلحت کودکان است، بلکه اثرات شدید منفی آن برای سال‌ها با این کودکان خواهد ماند». در این نامه همچنین یادآوری شده: «وضعیت اسفناک این کودکان، حاصل بی‌توجهی عمیق، و نبود سازوکارهای قانونی، ساختاری و اجرائی لازم برای دفاع از کودکان طی سال‌های متمادی بوده و به همین دلیل باید در وهله اول اخراج کودکان متوقف، و در مراحل بعدی نسبت به اجرای قوانین حمایتی موجود عمل و در موارد سکوت یا نقض قوانین با نگاهی همه‌جانبه و با در نظر گرفتن اصل نبود تبعیض و اصل مصالح عالی کودکان این قوانین ایجاد یا اصلاح شوند». در ادامه هم به برخی از تعهدات قانونی و موارد نقض حقوق کودک اشاره شده است:

۱. نقض حق تحصیل

مطابق ماده ۶ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، همه کودکان در ایران -فارغ از تابعیت– باید تا پایان دوره متوسطه از حق تحصیل برخوردار باشند. مطابق این ماده دستگاه‌های دولتی و قضائی از جمله وزارت آموزش‌و‌پرورش مکلف به تضمین و اطلاع‌رسانی درباره این حق و جلوگیری از هرگونه اخلال در آن است. همچنین، ماده ۳۰ قانون اساسی آموزش را حق همگان دانسته و دولت را موظف به تأمین آموزش رایگان برای همه تا پایان دوره متوسطه کرده است. با این‌ حال، اخراج اجباری کودکان دانش‌آموز، به استناد موارد متعددی که روزانه گزارش می‌شود، نشان‌دهنده نقض سیستماتیک این حق است. بسیاری از این کودکان، تنها در میان سال تحصیلی از کلاس درس جدا شده‌اند و هیچ روند جایگزین یا جبرانی برای آنها طراحی نشده است.

۲. آسیب به سلامت جسمی و روانی

بر اساس ماده ۳ و ماده ۱۵ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، و نیز ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک، دولت موظف به پیشگیری از آسیب و تضمین سلامت جسمی و روانی کودکان است. اخراج کودکانی که نیازمند درمان مداوم هستند، مصداق روشن نقض این اصل است. در برخی موارد، داروهای حیاتی کودک همراهش نبوده یا والدین در جریان روند اخراج قرار نگرفته‌اند. چنین رفتارهایی می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به این کودکان وارد کند و ناقض اصل «مصلحت عالی کودک» و همچنین اصل رشد و بقای همه‌جانبه است که در مواد ۳ و ۶ کنوانسیون حقوق کودک به‌عنوان اصل بنیادین همه تصمیم‌گیری‌ها بر آن تأکید شده است.

۳. جدایی از خانواده، خشونت و قاچاق

در موارد متعدد، کودکان بدون والدین یا همراه قانونی از ایران اخراج شده‌اند، در‌حالی‌که ماده ۱۲، ۱۳ و ۱۵ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، هرگونه اقدام منجر به جدایی اجباری کودک از خانواده را ممنوع و جرم‌انگاری کرده‌ است. همچنین، طبق ماده ۹ و ۳۵ کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل اختیاری فروش، فحشا و هرزه‌نگاری کودکان، دولت‌ها موظف‌اند از هرگونه قاچاق یا بهره‌کشی از کودکان جلوگیری کنند. در فقدان نظارت حقوقی بر روند اخراج، احتمال سوءاستفاده یا قرارگرفتن کودکان در معرض شبکه‌های قاچاق انسان، افزایش می‌یابد و دولت ایران بر پایه ماده ۳ قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۱۳۸۳ نیز مسئول است که مانع این خطرات شود.

۴. حق شناسنامه و تابعیت

بخش قابل توجهی از کودکان اخراج‌شده، هیچ‌گونه شناسنامه یا مدرک هویتی رسمی ندارند. بسیاری تنها دارای «برگه سرشماری» یا گواهی‌های موقت هستند که از سوی نهادهای رسمی ایران صادر شده‌اند اما واجد ارزش قانونی لازم برای دریافت خدمات آموزشی، درمانی یا حتی حفاظت قانونی نیستند. نظر به مواد 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی بسیاری از کودکان افغانستانی‌تبار می‌بایست تبعه ایران محسوب شده و مورد شناسایی قانونی قرار می‌گرفتند. از این گذشته، مطابق ماده ۷ کنوانسیون حقوق کودک، همه کودکان حق ثبت رسمی تولد، داشتن نام و تابعیت را دارند و ایران موظف است شرایط تحقق این حقوق را فراهم آورد. همچنین، ماده ۳ قانون ثبت احوال کشور دولت را موظف به ثبت تولد کودکان در هر شرایطی می‌داند. با این حال، در موارد گزارش‌شده، برخی کودکان حتی بدون هرگونه بررسی حقوقی و حتی به صورت خشونت‌آمیز دستگیر و اخراج شده‌اند.

۵. مسئولیت قانونی دولت ایران

مطابق اصول ۳، ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، و همچنین تعهدات ناشی از ماده ۹۵۸ قانون مدنی که بر شمول کلی حقوق مدنی برای هر انسان تأکید دارد، و نیز مواد 2 و ۳ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، دولت مکلف است از همه کودکان –صرف‌نظر از تابعیت یا وضعیت اقامتی– حمایت کند و دسترسی آنها به آموزش، بهداشت، امنیت و خدمات قانونی را تضمین کند. همچنین نظر به اصول چهارگانه پیمان‌نامه حقوق کودک و با عنایت به اصل عدم بازگرداندن اجباری مندرج در ماده ۳۳ کنوانسیون حقوق پناهندگان، اخراج دسته‌جمعی کودکان بدون ارزیابی‌های فردی، نه‌تنها خلاف قانون داخلی است، بلکه ناقض تعهدات بین‌المللی دولت ایران محسوب می‌شود». نهادهای مدنی حوزه درخواست‌ها و مطالبات خود را هم در همین نامه سرگشاده اعلام کردند: «۱. توقف فوری و بدون قید و شرط اخراج دسته‌جمعی کودکان افغانستانی، به‌ویژه کودکان بیمار، بدون همراه و متولدشده و دارای سابقه حضور طولانی‌مدت در ایران. ۲. بازگرداندن کودکان جداشده از خانواده، همراه با خدمات روان‌درمانی فوری برای کودکان آسیب‌دیده. ۳. تضمین دسترسی برابر به آموزش و سلامت برای کودکان افغانستانی ساکن ایران، بدون در نظر گرفتن اوراق هویتی. ۴. رسیدگی حقوقی مستقل به موارد دستگیری‌های خشونت‌آمیز، جدایی غیرقانونی، یا قاچاق در روند اخراج کودکان. ۵. طراحی و اجرای سازوکار رسمی برای ثبت هویت و بررسی حق تابعیت کودکان بدون شناسنامه، با اصلاح موانع قانونی موجود.

رویکرد کنونی، نه‌تنها ناقض قانون است بلکه نشان‌دهنده غفلت ساختاری از اصول اولیه حقوق کودک است. انتظار می‌رود مرجع ملی حقوق کودک با تکیه بر اختیارات قانونی خود، دولت را به پاسخ‌گویی و اصلاح فوری این روند وادارد و گزارش این اقدامات را برای تنویر افکار عمومی منتشر کند». امضاکنندگان این نامه، انجمن حمایت از حقوق کودکان، مؤسسه مهروماه، گروه تلاشگران یاری همدل، مؤسسه یاری‌گران کودکان کار پویا، مؤسسه ندای ماندگار دروازه‌غار، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، گروه فرهنگی اجتماعی کیانا، انجمن حمایت از کودکان کار، مؤسسه نوید زندگی کوشا، انجمن درخت کوچک زندگی، انجمن دوست‌داران کودک پویش، انجمن پرنده درخت کوچک، انجمن یاری کودکان در معرض خطر و مؤسسه انسان دشواری وظیفه، هستند.

لینک خبر

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1029547

❇️دعوت به همبستگی و اقدام فوری

دعوت به همبستگی و اقدام فوری

ما در سایه‌ فاجعه‌ی جنگی که می‌تواند به ویرانی‌های گسترده انسانی، محیط زیستی و اجتماعی بیانجامد، یک‌صدا اعلام می‌کنیم:

🔹جنگ ضد زندگی است؛
🔹جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارند؛
🔹ما تجاوز نظامی اسرائیل وآمریکا علیه ایران را محکوم می‌کنیم؛
ما با هرنوع جنگ افروزی در ایران، منطقه و جهان مخالفیم؛

ما باور داریم جنگ، هر جا و از سوی هر که آغاز شود، خشونت، فقر، آوارگی و نابودی منابع حیاتی را در پی دارد. مردم ایران که سال‌ها زیر بار جنگ، تحریم، تحدید، تهدید، تحمیل، فساد، بحران‌های زیست‌محیطی و اقتصادی زیسته‌اند، خواهان جنگی تازه نیستند.

ما خواهان بازگشت به خرد، گفت‌وگو، اخلاق، آزادی، عدالت و زندگی هستیم.
ما خواهان توقف فوری هرگونه جنگ افروزی، اشغال‌گری و اقدام نظامی جنگ‌طلبانه هستیم.

از امروز با هشتگ‌های #زندگی_علیه_جنگ #الحیاه_ضد_الحرب #LifeAgainstWar و ۲۸ تا ۳۰ تیر با اقدام‌های مشترک و مستقل (پیام، بیانیه …) به این همبستگی بپیوندید.

لینک امضا و اعلام همبستگی، دیدن متن فراخوان و لیست بیش از ۷۰ تشکل مدنی که در شروع به این همبستگی پیوستند.

https://b2n.ir/xs6820

@mehromahngo

در حمایت از امیرحسین میربهاری

ما، جمعی از تشکل‌ها و فعالان حوزه حقوق کودک، با نگرانی عمیق نسبت به بازداشت امیرحسین میربهاری، فعال پرتلاش و شناخته‌شده حقوق کودک، خواستار آزادی فوری او هستیم.

کودکان کار در شرایط جنگی

کودکان کار، پیش از جنگ هم در میدان مینِ ناامنی، استثمار، تبعیض و فقدان حقوق اولیه زندگی می‌کردند. جنگ، تنها وزن فاجعه را چند برابر می‌کند. در این اسلایدها با آسیب مضاعفی که کودکان کار در شرایط جنگی متحمل می‌شوند بیشتر آشنا شویم. @mehromahngo