سکوت، خیانتی‌ست به کودکیِ فراموش شده این جهان.

برای کودکان ما کودکیم.

نه سربازیم، نه سیاستمدار.

ما پرچم نمی‌فهمیم، مرز نمی‌فهمیم،

ما فقط بوی نان تازه را می‌شناسیم،

صدای خنده مادرمان را،

گرمی دستان پدرمان را.

 

ما کودکیم.

در غزه،

در زیر آوار، لای خاک و خون، ما دیگر فقط دنبال غذا می‌گردیم نه دنبال اسباب باز‌ی‌هایمان

و دنیا،

به جای پناه دادن،

چشم‌هایش را بسته و لب‌هایش را دوخته.

 

ما کودکیم.

در افغانستان،

بعد از سال‌ها بازی با دوستان‌مان در کوچه‌های ایران،

ما را پرت کردند به جایی که وطن‌مان نام دارد اما هرگز آن را ندیده‌ایم.

ایران ما را رها کرد،

افغانستان نمی‌شناسدمان.

و ما… ما فقط می‌خواستیم به مدرسه برویم.

 

ما کودکیم.

در ایران،

با ترس بزرگ می‌شویم،

با صدای انفجار،

با واژه‌ی “تحریم”، با نان‌هایی که کوچک‌تر می‌شوند و آرزوهایی که دورتر می‌روند.

ما نمی‌دانیم چرا انسانها جنگ می کنند؟

ما قربانی سیاست هایی می شویم‌که هیچ نقشی در آن‌ها نداریم.

ما کودکیم.

نه دشمنیم، نه خطر.

ما فقط گرسنه‌ایم.

فقط خسته‌ایم.

فقط دل‌مان می‌خواهد بخوابیم بدون صدای بمب،

بدون ترس از فردا.

به جای گلوله، برای ما دفتر بیاورید.

به جای زندان، برای ما خانه بسازید.

ما فقط کودکیم و کودک بودن جرم نیست.

سکوت، خیانتی‌ست به کودکیِ فراموش شده این جهان.

 

زندگی برای همه ، جنگ برای هیچ کس

جنگ دشمن زندگی است، و کودکان نخستین قربانیان آن هستند.
تجربه‌های تلخ تاریخ نشان داده است که در هر جنگی، کودکان بیش از همه آسیب می‌بینند؛ از جان‌باختن و جراحت‌های جسمی تا آوارگی، محرومیت از آموزش، بحران‌های عاطفی و روانی، سوءتغذیه و نابودی آینده‌ای که حق طبیعی آن‌هاست.
هر گونه جنگ‌افروزی در ایران، منطقه و جهان، محکوم است. برای عبور از بحران‌های موجود و پیشگیری از فرو غلطیدن در یک فاجعه انسانی، کشور نیازمند سیاست‌هایی است که بتواند با اتکا به خرد جمعی، عدالت اجتماعی، شفافیت و تامین آزادی‌های اساسی، مردم را حول محور زندگی و آینده‌ای بهتر متحد کند.
اکنون بیش از هر زمان دیگر نیاز داریم صدای کودکان باشیم؛ صدای نسلی که اگر امروز به آن‌ها فکر نکنیم، فردا هیچ آینده‌ای نخواهند داشت.
زندگی، حق مسلم همه کودکان است. آینده‌ای بدون جنگ، خشونت و ویرانی

در نامه سرگشاده به مرجع ملی حقوق کودک عنوان شد

توقف اخراج دسته‌جمعی کودکان افغانستانی بدون همراه

جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی نامه‌ سرگشاده‌ای درباره موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی به‌ویژه کودکان منتشر کردند. در این نامه آمده است: «ما، جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی، با استناد به قوانین داخلی و بین‌المللی که ایران متعهد به اجرای آن است، نگرانی عمیق خود را نسبت به موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی، به‌ویژه کودکان، اعلام می‌داریم.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی نامه‌ سرگشاده‌ای درباره موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی به‌ویژه کودکان منتشر کردند. در این نامه آمده است: «ما، جمعی از سازمان‌های مردم‌نهاد، کنشگران حقوق کودک، پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی، با استناد به قوانین داخلی و بین‌المللی که ایران متعهد به اجرای آن است، نگرانی عمیق خود را نسبت به موج گسترده اخراج جمعی پناه‌جویان افغانستانی، به‌ویژه کودکان، اعلام می‌داریم. بر پایه گزارش‌ها و شواهد میدانی گردآوری‌شده از سوی برخی نهادهای غیردولتی فعال در زمینه حمایت از حقوق کودکان، اخبار و گزارش‌های غیررسمی از فعالان مستقل مدنی و همچنین گفت‌وگو با خانواده‌های افغانستانی ساکن در ایران، موارد متعددی از نقض آشکار و سیستماتیک حقوق بنیادین کودکان افغانستانی در ماه‌های اخیر به چشم می‌خورد. این موارد، نه‌تنها اصول اساسی حقوق کودک بلکه تعهدات رسمی دولت ایران در برابر اسناد ملی و بین‌المللی از جمله قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون مدنی، قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب 1399، کنوانسیون حقوق کودک 1989 و کنوانسیون حقوق پناهندگان 1951 را به چالش می‌کشد. مستند به گزارش‌ها، برخی از خانواده‌ها، سال‌ها در ایران اقامت داشته‌اند و فرزندان‌شان به صورت رسمی یا غیررسمی در حال تحصیل، درمان یا آموزش حرفه‌ای بوده‌ و از همه مهم‌تر در ایران متولد شده و در حقیقت و علی‌القاعده باید به‌عنوان تبعه ایرانی به رسمیت شناخته می‌شدند. این نمونه‌ها تنها بخشی از وضعیت بحرانی هزاران کودک است که طی هفته‌های گذشته گاه بدون همراه، گاه با وجود مدارک هویتی و گاه نیازمند درمان پزشکی از ایران اخراج شده‌اند، تا جایی که می‌توان از نوعی «اخراج کور» برای توصیف این وضعیت استفاده کرد. طبق آمار رسمی و تخمین‌های میدانی، بیش از پنج هزار کودک بدون همراه طی ماه‌های گذشته به افغانستان بازگردانده شده‌اند. این در حالی‌ است که تبعات این تصمیمات و اقدامات نه تنها غیرقانونی و خلاف کرامت انسانی و مصلحت کودکان است، بلکه اثرات شدید منفی آن برای سال‌ها با این کودکان خواهد ماند». در این نامه همچنین یادآوری شده: «وضعیت اسفناک این کودکان، حاصل بی‌توجهی عمیق، و نبود سازوکارهای قانونی، ساختاری و اجرائی لازم برای دفاع از کودکان طی سال‌های متمادی بوده و به همین دلیل باید در وهله اول اخراج کودکان متوقف، و در مراحل بعدی نسبت به اجرای قوانین حمایتی موجود عمل و در موارد سکوت یا نقض قوانین با نگاهی همه‌جانبه و با در نظر گرفتن اصل نبود تبعیض و اصل مصالح عالی کودکان این قوانین ایجاد یا اصلاح شوند». در ادامه هم به برخی از تعهدات قانونی و موارد نقض حقوق کودک اشاره شده است:

۱. نقض حق تحصیل

مطابق ماده ۶ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، همه کودکان در ایران -فارغ از تابعیت– باید تا پایان دوره متوسطه از حق تحصیل برخوردار باشند. مطابق این ماده دستگاه‌های دولتی و قضائی از جمله وزارت آموزش‌و‌پرورش مکلف به تضمین و اطلاع‌رسانی درباره این حق و جلوگیری از هرگونه اخلال در آن است. همچنین، ماده ۳۰ قانون اساسی آموزش را حق همگان دانسته و دولت را موظف به تأمین آموزش رایگان برای همه تا پایان دوره متوسطه کرده است. با این‌ حال، اخراج اجباری کودکان دانش‌آموز، به استناد موارد متعددی که روزانه گزارش می‌شود، نشان‌دهنده نقض سیستماتیک این حق است. بسیاری از این کودکان، تنها در میان سال تحصیلی از کلاس درس جدا شده‌اند و هیچ روند جایگزین یا جبرانی برای آنها طراحی نشده است.

۲. آسیب به سلامت جسمی و روانی

بر اساس ماده ۳ و ماده ۱۵ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، و نیز ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک، دولت موظف به پیشگیری از آسیب و تضمین سلامت جسمی و روانی کودکان است. اخراج کودکانی که نیازمند درمان مداوم هستند، مصداق روشن نقض این اصل است. در برخی موارد، داروهای حیاتی کودک همراهش نبوده یا والدین در جریان روند اخراج قرار نگرفته‌اند. چنین رفتارهایی می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به این کودکان وارد کند و ناقض اصل «مصلحت عالی کودک» و همچنین اصل رشد و بقای همه‌جانبه است که در مواد ۳ و ۶ کنوانسیون حقوق کودک به‌عنوان اصل بنیادین همه تصمیم‌گیری‌ها بر آن تأکید شده است.

۳. جدایی از خانواده، خشونت و قاچاق

در موارد متعدد، کودکان بدون والدین یا همراه قانونی از ایران اخراج شده‌اند، در‌حالی‌که ماده ۱۲، ۱۳ و ۱۵ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، هرگونه اقدام منجر به جدایی اجباری کودک از خانواده را ممنوع و جرم‌انگاری کرده‌ است. همچنین، طبق ماده ۹ و ۳۵ کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل اختیاری فروش، فحشا و هرزه‌نگاری کودکان، دولت‌ها موظف‌اند از هرگونه قاچاق یا بهره‌کشی از کودکان جلوگیری کنند. در فقدان نظارت حقوقی بر روند اخراج، احتمال سوءاستفاده یا قرارگرفتن کودکان در معرض شبکه‌های قاچاق انسان، افزایش می‌یابد و دولت ایران بر پایه ماده ۳ قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۱۳۸۳ نیز مسئول است که مانع این خطرات شود.

۴. حق شناسنامه و تابعیت

بخش قابل توجهی از کودکان اخراج‌شده، هیچ‌گونه شناسنامه یا مدرک هویتی رسمی ندارند. بسیاری تنها دارای «برگه سرشماری» یا گواهی‌های موقت هستند که از سوی نهادهای رسمی ایران صادر شده‌اند اما واجد ارزش قانونی لازم برای دریافت خدمات آموزشی، درمانی یا حتی حفاظت قانونی نیستند. نظر به مواد 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی بسیاری از کودکان افغانستانی‌تبار می‌بایست تبعه ایران محسوب شده و مورد شناسایی قانونی قرار می‌گرفتند. از این گذشته، مطابق ماده ۷ کنوانسیون حقوق کودک، همه کودکان حق ثبت رسمی تولد، داشتن نام و تابعیت را دارند و ایران موظف است شرایط تحقق این حقوق را فراهم آورد. همچنین، ماده ۳ قانون ثبت احوال کشور دولت را موظف به ثبت تولد کودکان در هر شرایطی می‌داند. با این حال، در موارد گزارش‌شده، برخی کودکان حتی بدون هرگونه بررسی حقوقی و حتی به صورت خشونت‌آمیز دستگیر و اخراج شده‌اند.

۵. مسئولیت قانونی دولت ایران

مطابق اصول ۳، ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، و همچنین تعهدات ناشی از ماده ۹۵۸ قانون مدنی که بر شمول کلی حقوق مدنی برای هر انسان تأکید دارد، و نیز مواد 2 و ۳ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، دولت مکلف است از همه کودکان –صرف‌نظر از تابعیت یا وضعیت اقامتی– حمایت کند و دسترسی آنها به آموزش، بهداشت، امنیت و خدمات قانونی را تضمین کند. همچنین نظر به اصول چهارگانه پیمان‌نامه حقوق کودک و با عنایت به اصل عدم بازگرداندن اجباری مندرج در ماده ۳۳ کنوانسیون حقوق پناهندگان، اخراج دسته‌جمعی کودکان بدون ارزیابی‌های فردی، نه‌تنها خلاف قانون داخلی است، بلکه ناقض تعهدات بین‌المللی دولت ایران محسوب می‌شود». نهادهای مدنی حوزه درخواست‌ها و مطالبات خود را هم در همین نامه سرگشاده اعلام کردند: «۱. توقف فوری و بدون قید و شرط اخراج دسته‌جمعی کودکان افغانستانی، به‌ویژه کودکان بیمار، بدون همراه و متولدشده و دارای سابقه حضور طولانی‌مدت در ایران. ۲. بازگرداندن کودکان جداشده از خانواده، همراه با خدمات روان‌درمانی فوری برای کودکان آسیب‌دیده. ۳. تضمین دسترسی برابر به آموزش و سلامت برای کودکان افغانستانی ساکن ایران، بدون در نظر گرفتن اوراق هویتی. ۴. رسیدگی حقوقی مستقل به موارد دستگیری‌های خشونت‌آمیز، جدایی غیرقانونی، یا قاچاق در روند اخراج کودکان. ۵. طراحی و اجرای سازوکار رسمی برای ثبت هویت و بررسی حق تابعیت کودکان بدون شناسنامه، با اصلاح موانع قانونی موجود.

رویکرد کنونی، نه‌تنها ناقض قانون است بلکه نشان‌دهنده غفلت ساختاری از اصول اولیه حقوق کودک است. انتظار می‌رود مرجع ملی حقوق کودک با تکیه بر اختیارات قانونی خود، دولت را به پاسخ‌گویی و اصلاح فوری این روند وادارد و گزارش این اقدامات را برای تنویر افکار عمومی منتشر کند». امضاکنندگان این نامه، انجمن حمایت از حقوق کودکان، مؤسسه مهروماه، گروه تلاشگران یاری همدل، مؤسسه یاری‌گران کودکان کار پویا، مؤسسه ندای ماندگار دروازه‌غار، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، گروه فرهنگی اجتماعی کیانا، انجمن حمایت از کودکان کار، مؤسسه نوید زندگی کوشا، انجمن درخت کوچک زندگی، انجمن دوست‌داران کودک پویش، انجمن پرنده درخت کوچک، انجمن یاری کودکان در معرض خطر و مؤسسه انسان دشواری وظیفه، هستند.

لینک خبر

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1029547

❇️دعوت به همبستگی و اقدام فوری

دعوت به همبستگی و اقدام فوری

ما در سایه‌ فاجعه‌ی جنگی که می‌تواند به ویرانی‌های گسترده انسانی، محیط زیستی و اجتماعی بیانجامد، یک‌صدا اعلام می‌کنیم:

🔹جنگ ضد زندگی است؛
🔹جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارند؛
🔹ما تجاوز نظامی اسرائیل وآمریکا علیه ایران را محکوم می‌کنیم؛
ما با هرنوع جنگ افروزی در ایران، منطقه و جهان مخالفیم؛

ما باور داریم جنگ، هر جا و از سوی هر که آغاز شود، خشونت، فقر، آوارگی و نابودی منابع حیاتی را در پی دارد. مردم ایران که سال‌ها زیر بار جنگ، تحریم، تحدید، تهدید، تحمیل، فساد، بحران‌های زیست‌محیطی و اقتصادی زیسته‌اند، خواهان جنگی تازه نیستند.

ما خواهان بازگشت به خرد، گفت‌وگو، اخلاق، آزادی، عدالت و زندگی هستیم.
ما خواهان توقف فوری هرگونه جنگ افروزی، اشغال‌گری و اقدام نظامی جنگ‌طلبانه هستیم.

از امروز با هشتگ‌های #زندگی_علیه_جنگ #الحیاه_ضد_الحرب #LifeAgainstWar و ۲۸ تا ۳۰ تیر با اقدام‌های مشترک و مستقل (پیام، بیانیه …) به این همبستگی بپیوندید.

لینک امضا و اعلام همبستگی، دیدن متن فراخوان و لیست بیش از ۷۰ تشکل مدنی که در شروع به این همبستگی پیوستند.

https://b2n.ir/xs6820

@mehromahngo

در حمایت از امیرحسین میربهاری

ما، جمعی از تشکل‌ها و فعالان حوزه حقوق کودک، با نگرانی عمیق نسبت به بازداشت امیرحسین میربهاری، فعال پرتلاش و شناخته‌شده حقوق کودک، خواستار آزادی فوری او هستیم.

کودکان کار در شرایط جنگی

کودکان کار، پیش از جنگ هم در میدان مینِ ناامنی، استثمار، تبعیض و فقدان حقوق اولیه زندگی می‌کردند. جنگ، تنها وزن فاجعه را چند برابر می‌کند. در این اسلایدها با آسیب مضاعفی که کودکان کار در شرایط جنگی متحمل می‌شوند بیشتر آشنا شویم. @mehromahngo

بیانیه موسسه مهروماه به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک

🔻بیایید به کار کودکان پایان دهیم موضوع کار کودک در ایران پدیده‌ای چندوجهی و متأثر از عوامل مختلف در سطوح گوناگون است. برای پایان دادن به آن، بررسی همه‌جانبه این عوامل در ابعاد مختلف ضروری است. بررسی ویژگی‌های جمعیت‌شناختی پژوهش‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که متأسفانه سن اشتغال کودکان در حال کاهش است و تعداد کودکان کار روز‌به‌روز در حال افزایش است. کار کودکان ارتباط مستقیمی با سطح اقتصادی خانواده، بازماندگی از تحصیل، سابقه آزار در خانواده، ازدواج زودهنگام، سطح تحصیلات والدین، اعتیاد، نداشتن مدارک هویتی، فروپاشی خانواده، مهاجرت و خشونت خانگی دارد. علاوه بر این، عواملی مانند ضعف در نظام رفاهی (از جمله نبود دسترسی همگانی به بیمه)، نبود نظارت مؤثر بر واحدهای کاری و بی‌توجهی به اقشار فرودست، در کنار ناکارآمدی نظام آموزشی، از دلایل اصلی ورود کودکان به چرخه کار هستند. دسترسی محدود یا نداشتن حق تحصیل برای کودکان فاقد شناسنامه، نبود انعطاف در آموزش و ناکارآمدی نظام آموزشی، نقش مهمی در افزایش آمار کودکان کار ایفا می‌کنند. در سطح کلان، عواملی چون افزایش نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی، رشد حاشیه‌نشینی، سیاست‌های تعدیل ساختاری، تورم، بیکاری، کاهش درآمد سرانه، فقر گسترده، جنگ، پناهندگی، توسعه نامتوازن مناطق و مهاجرت به کلان‌شهرها، از دلایل اساسی گسترش پدیده کار کودک هستند. در تحلیل وضعیت کودکان کار، باید به پیامدهای آن نیز توجه داشت. مهم‌ترین پیامد، از دست رفتن دوران کودکی است. همچنین نارسایی‌های آموزشی، مشکلات جسمی و روانی، اختلالات رشدی، مصرف مواد مخدر و الکل در سنین پایین، بزهکاری، سوء‌استفاده و ناامنی، استثمار (شرایط کاری نامناسب و دستمزد پایین) و تبعیض جنسیتی از دیگر پیامدهای آن هستند. عدم تعریف واحد از «سن کودک» در قوانین مختلف، باعث ایجاد ابهام و تناقض در حقوق کودکان شده است. بر اساس مواد ۲۹ و ۳۰ قانون اساسی و بند ۳ اصل سوم، و همچنین ماده ۶ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، دولت موظف به تأمین آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه برای همه کودکان است. این امر با ماده ۷۹ قانون کار که سن قانونی اشتغال را ۱۵ سال تعیین کرده، در تعارض قرار دارد. طرح‌ها و برنامه‌های دولتی با عناوینی همچون «ساماندهی» و «جمع‌آوری» که طی بیست سال اخیر اجرا شده‌اند، نه‌تنها در کاهش پدیده کار کودک موفق نبوده‌اند، بلکه موجب آسیب‌های روحی و روانی بیشتر برای کودکان شده‌اند. این طرح‌ها با محوریت سازمان بهزیستی، شهرداری، فرمانداری و نیروی انتظامی، و با تمرکز بر نگهداری کودکان در مراکز شبانه‌روزی، سعی در حذف فیزیکی حضور کودکان از خیابان داشتند، بی‌آنکه به علل اصلی توجهی شود. حتی افزودن عناوینی چون «توانمندسازی» و «آموزش» نیز نتوانست ماهیت این طرح‌ها را تغییر دهد. پایان دادن به کار کودک نیازمند عزم جدی مسئولان، سیاست‌گذاران و همراهی جامعه است. روز جهانی مبارزه با کار کودک، فرصتی برای بلند کردن صدای کودکان، یادآوری مسئولیت‌های دولت، و تأکید بر چهار اصل بنیادین پیمان‌نامه حقوق کودک است: حق بقا و رشد، منافع عالیه کودک، عدم تبعیض، و امنیت. برای رسیدن به برنامه اقدام مؤثر، انجام پژوهش‌های علمی درباره عوامل گسترش کار کودک و بررسی تجربه‌های موفق داخلی و بین‌المللی ضروری است. علی‌رغم انجام مطالعات پراکنده، تدوین یک برنامه جامع عملیاتی هیچ‌گاه در اولویت نبوده است. با این حال، در سال ۱۴۰۰ دو مؤسسه «مهر و ماه» و «رحمان» با سفارش پژوهشی به تیم دکتر روشنفکر، موفق به انتشار کتابی با عنوان «پایان دادن به کار کودک در خیابان» شدند. این پژوهش با بهره‌گیری از نظرات فعالان باسابقه حقوق کودک، به تدوین راهبردهای موثر در حذف کار کودک منجر شد. مطالعات نشان داده‌اند کشورهایی که در کاهش کار کودک موفق بوده‌اند، دولت‌ها مسئولیت مستقیم مقابله با این پدیده را پذیرفته‌اند. این دولت‌ها با تدوین استراتژی ملی و اجرای برنامه‌های چندبُعدی در مناطق مختلف و با مشارکت بخش‌های دولتی و جامعه مدنی، موفق به کاهش چشمگیر پدیده کار کودک شده‌اند. بر اساس مطالعات و مشورت با صاحب‌نظران و کنشگران، ۹ راهبرد اصلی برای پیشگیری و حذف کار کودک در کتاب «پایان دادن به کار کودک در خیابان» ارائه شده‌اند: ۱. تأمین مالی و تخصیص منابع در چارچوب بودجه کشور ۲. فقرزدایی و تقویت نظام رفاه اجتماعی برای پوشش کامل خانواده‌های محروم و کودکان آسیب‌پذیر ۳. اصلاح نظام آموزشی به‌منظور جلوگیری از بازماندن کودکان از تحصیل ۴. اصلاح و اجرای مناسب تنظیمات بازار کار ۵. حفاظت از کودکان در شرایط دشوار ۶. به رسمیت شناختن مهاجران و پناهندگان و دربرگیری آنان ۷. تعیین نقش‌ها و مسئولیت‌های بخش خصوصی ۸. تقویت و حمایت از جامعه مدنی ۹. ارتقای آگاهی عمومی

نه به نسل‌کشی، نه به کودک‌کشی، نه به سکوت در برابر جنایت

نه به نسل‌کشی
نه به کودک‌کشی
نه به سکوت در برابر جنایت

در سکوتی سنگین و غم‌بار، جهان بار دیگر شاهد فاجعه‌ای انسانی در غزه است؛ جایی که کودکان، بی‌پناه‌ترین قربانیان جنگ و خشونت، هر روز زیر آوار بمب‌ها دفن می‌شوند؛ بی‌آن‌که صدایی از نهادهای مدعی حقوق بشر بلند شود.

آنچه امروز در غزه می‌گذرد، تنها یک بحران سیاسی یا نظامی نیست؛ این، یک نسل‌کشی آشکار و سازمان‌یافته است. اسرائیل با حمایت مستقیم و آشکار ایالات متحده آمریکا، بی‌هیچ ملاحظه‌ای کودکان، زنان و غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد. این جنایات نه‌تنها نقض صریح اصول اولیه حقوق بشر است، بلکه لکه ننگی بر وجدان بشری است که از مقابل آن بی‌تفاوت عبور می‌کند.

کودکانی که امروز در غزه از گرسنگی جان می‌دهند، نه تهدیدی برای امنیت‌اند و نه حامل سلاحی؛ آن‌ها فقط قربانیان سکوت مرگبار جامعه جهانی‌اند. سکوت نهادهای بین‌المللی و مدعیان دروغین حقوق بشر، مشارکتی پنهان در این جنایت است.
هر وجدان بیداری در جهان نمی تواند در مقابل این فاجعه انسانی بی تفاوت باشد.

همه وجدانهای بیدار در جهان باید، با محکوم‌کردن این جنایات، خواستار اقدام فوری برای توقف کشتار ، پایان محاصره غزه، ورسیدگیربه وضعیت انسانی مردم فلسطین، باشند.

تاریخ این سکوت را فراموش نخواهد کرد.

در مرزها: روایت تلخ یک خانواده افغان در سایه اخراج‌های ناگهانی

بی‌پناهی در مرزها: روایت تلخ یک خانواده افغان در سایه اخراج‌های ناگهانی

در روزهایی که سیاست‌های مهاجرتی ایران به‌شکلی ضرب‌الاجل و بی‌رحم در حال تغییر است، زندگی بسیاری از پناهندگان افغانستانی به کابوسی بدل شده است؛ پناهندگانی که سال‌ها در ایران زیسته‌اند، خانه ساخته‌اند، کودکانشان در این خاک متولد شده‌اند، اما اکنون با یک دستور، از همه چیز خود رانده می‌شوند.

یکی از نگران‌کننده‌ترین موارد اخیر درباره کودکی ۱۰ ساله است که توسط گشت سیار کودکان کار و خیابان از سطح شهر به مرکزی برای نگهداری منتقل شده. تراژدی از آنجا آغاز شد که مادر این کودک پس از اطلاع از محل نگهداری فرزندش، برای پیگیری همراه با دیگر کودکش که در آغوشش بود به مرکز مراجعه کرد؛ اما مادر به همراه دو فرزندش به اردوگاهی که برای نگهداری اتباعی که باید رد مرز شوند است منتقل شدند. مادر طی تماسی به پدر اطلاع می دهد اما پدری که دستش از همه جا کوتاه است نمی‌تواند از تمام سرمایه‌ای که طی سال‌ها جمع کرده بود و به عنوان پول پیش به صاحبخانه داده بود بگذرد. این مانع مالی می‌تواند سرنوشت یک خانواده را در لحظه‌ای تغییر دهد. مانند پدر این خانواده که به دلیل همین مسئله، نتوانست برای تحویل گرفتن همسر و فرزندانش به اردوگاه مراجعه کند و آنها توسط اداره اتباع از کشور اخراج شدند.

در همین حین یک فاجعه‌ انسانی دیگری برای این خانواده در جریان بود: چهار کودک دیگر در خانه، بی‌خبر از سرنوشت مادر و برادرانشان، تنها و بی‌سرپرست ماندند. پدر خانواده، درگیر فقر، استیصال و بی‌خبری، در تلاش برای پیگیری، هر روز بیشتر در باتلاق بی‌پاسخی فرو می‌رود.

این تنها یک نمونه از ده‌ها و شاید صدها خانواده‌ای‌ست که در پی اجرای قانون جدید اخراج اتباع بدون مدرک، گرفتار شده‌اند. قوانینی که حتی فرصت و امکان گرفتن دستمزدهای عقب‌مانده را فراهم نمی‌کند و بستر سوءاستفاده‌های گسترده‌ای را نیز مهیا کرده‌اند.

همانطور که صاحبخانه‌ها در بسیاری از موارد از پس‌دادن پول پیشِ خانه خودداری می‌کنند، چرا که می‌دانند مستأجر به‌ناچار باید کشور را ترک کند. کارفرمایانی که ماه‌ها از کار مهاجران افغان بهره برده‌اند، حالا با علم به شرایط موجود، از تسویه حساب شانه خالی می‌کنند. برای خانواده‌ای که شاید تمام سرمایه‌اش پول پیش خانه و دستمزد چند ماه کار باشد، این سرقتِ بی‌صدا به‌مراتب ویران‌گرتر از رد مرز شدن است.

در شرایطی که بحران انسانی در مرزهای افغانستان در حال عمیق‌تر شدن است، این شیوه اخراج، نه تنها ناقض اصول اولیه حقوق بشر است، بلکه بنیان خانواده‌هایی را در هم می‌ریزد که سال‌ها در این سرزمین تلاش کرده‌اند زندگی‌ای شرافتمندانه بسازند.

همکاران مددکار اجتماعی مهروماه برای حمایت از این خانواده و خانواده‌های دیگری که در وضعیتی مشابه به سر می‌برند در حال انجام اقدامات و حمایت‌هایی است اما مگر حمایت سازمان‌های مردم‌نهاد در برابر این بی‌عدالتی تا چه حد می‌تواند مرهمی بر زخم این خانواده‌ها باشد؟!

اکنون بیش از همیشه، نیاز به صدایی است که این بی‌عدالتی را فریاد کند؛ صدایی برای مادرانی که ناپدید شده‌اند، برای کودکانی که در خانه منتظر مانده‌اند، و برای پدرانی که زیر بار ناتوانی و بی‌خبری، هر روز تکیده‌تر می‌شوند.

روز معلم را به تمام آموزگاران فهیم و دلسوز تبریک می‌گوییم

روز معلم را به تمام آموزگاران فهیم و دلسوز تبریک می‌گوییم؛ به‌ویژه آنانی که در دل دشواری‌ها، با صبوری و عشق چراغ دانایی را روشن نگه می‌دارند. شما که در کلاس‌های کوچک یا بی‌سقف، با کمترین امکانات اما بزرگ‌ترین دل‌ها، بذر آگاهی می‌کارید، قهرمانان بی‌ادعای فردای این سرزمین هستید. سپاس برای ایستادگی‌تان در برابر نابرابری‌ها، برای امیدی که در دل کودکان می‌نشانید، و برای صدایی که گاه تنها پناه یک کودک است. روزتان پر از احترام، مهربانی و نور.