امروز آرامم

در کارگاه خیاطی مشغول به کار است. مددکار اجتماعی می‌گوید می‌توانم با او صحبت کنم، تجربه‌های جالبی پشت سر گذاشته است. خود را به مینا(نام مستعار) معرفی می‌کنم. می‌خواهم چند دقیقه‌ای از وقتش را به من بدهد و به پرسش‌هایم، اگر تمایل دارد، پاسخ دهد. با رویی گشاده می‌پذیرد. خودم را معرفی می‌کنم و از او هم می‌خواهم خودش را معرفی کند. اهل قوچان است و سال ۸۴ با همسر خود به تهران آمده است. بیکاری آنها را مجبور به مهاجرت به این شهر شلوغ کرده است. ۴۰ ساله است و یک دختر و پسر دو قلو هفت‌ساله دارد. از طریق بچه‌ها با مهر و ماه آشنا شده است. بچه‌ها ابتدا به کلاس نقاشی مهر و ماه آمده‌اند بعد در دوره‌های پیش‌دبستانی ثبت‌نام کردند و امسال نیز با حمایت تحصیلی مهروماه در مدرسه درس می‌خوانند. دو سالی هست که در کلاس‌های خیاطی مهر و ماه شرکت کرده و این روزها در کارگاه با چرخ صنعتی کار می‌کند. می‌پرسم روزی که تصمیم به کار گرفتی از طرف خانواده مخالفتی وجود نداشت؟ در پاسخ از موافقت و همراهی همسرش می‌گوید. اینکه او را تشویق هم کرده است. اوایل نیمه‌وقت در کارگاه حضور داشت اما الان تمام وقت فعال است. به گفته خودش این کار باعث شده از کارهای خانه عقب بماند اما انتخابی است که آگاهانه داشته و پای مشکلاتش می‌ایستد. از او دلیل این همه علاقه به کار را می‌پرسم. می گوید:«روانم آرام شده است. قبل از اینکه به مهروماه بیایم و کار کنم انواع قرص‌های افسردگی می‌خوردم اما امروز تمام آن قرص‌ها را کنار گذاشته‌ام، حتی یک قرص هم نمی‌خورم. حالم خیلی بهتر از قبل است. آرامم» این موضوعی است که مددکار اجتماعی مهر و ماه نیز بر آن تأکید دارد. می‌گوید مینا در روزهای اول کمی پرخاشجو بود، گاهی با بقیه افراد کارگاه تند صحبت می‌کرد، تذکرها را  نمی‌پذیرفت و فکر می‌کرد به دلیل تقابل شخصی به او تذکر داده‌اند، اما امروز یکی از بهترین نیروهای کارگاه است. از مینا درباره آینده‌اش می‌پرسم. می‌گوید هنوز به آن فکر نکرده‌ام. تا وقتی مهر و ماه باشد و کارگاه باشد امیدوارم من هم باشد. کمی فکر می‌کند:«البته شاید یک چرخ صنعتی تهیه کنم و بخشی از کار را درخانه انجام دهم. اما باید به مهر و ماه بیایم. نمی‌خواهم ارتباطم قطع شود. اگر اینجا نباشم می‌دانم باز افسرده می‌شوم، باز من و قرص‌و بی‌حوصلگی و ناراحتی. نمی‌خواهم باز به آن دوران بازگردم».
نگاهش و اراده‌اش برای ادامه راه حالم را خوب کرده است. آرزو می‌‌کنم مینا و میناها هر روز سرزنده‌تر از قبل پیش بروند، اهداف خود را تعریف کنند و در راستای آنها گام بردارند. وجود او و زنانی چون او انرژی ادامه مسیر را برایمان چندین برابر می‌کند.