زنکشی باید متوقف شود
نام زنان مدام در اخبار حوادث تکرار میشود؛ یکی برای به دنیا آوردن فرزند دختر کشته میشود، دیگری برای ارتباط با مادر طلاقگرفتهاش. دختری در تاکسی اینترنتی با ضربات چاقو جان میدهد و زنی کنار سفره ناهار سر بریده میشود… آنان بیپناهاند، در همه مختصات جامعه. فهرست قربانیان هر روز بلندتر میشود و حافظه جمعی دیگر توان هضم این حجم از مرگ را ندارد. زنانی که روزگاری همسر، مادر یا دختر بودند، حالا به نامهایی در ستون حوادث تقلیل یافتهاند؛ بیصدا، بیدفاع، بیپناه.
این قتلها تصادفی نیستند؛ فاجعهایاند ساختاری، ریشهدار و مزمن، زادهی قوانینی که تبعیض را مشروعیت میبخشند و نظام قضاییای که مجرمان را در پناه مادهها و تبصرهها رها میکند. در کمتر از سه ماه نخست سال ۱۴۰۴، دستکم چهل زن به بهانههای «ناموسی» جان باختهاند؛ و در سال گذشته، بیش از ۱۳۰ زن و دختر قربانی خشونت خانگی یا قتلهای خانوادگی شدند. این ارقام، صرفاً عدد نیستند؛ نشانه شکست نظامیاند که از عدالت تهی شده و خشونت را در دل جامعه نهادینه کرده است.
ادامهی این وضعیت، فقط جان زنان را نمیگیرد؛ بنیان خانوادهها را فرو میپاشد. کودکانی که شاهد قتل مادرانشاناند، با کابوسهای مزمن و زخمهای روانیِ مادامالعمر بزرگ میشوند. مردانی که در فرهنگی خشونتپرور رشد میکنند، خود به بازتولید همان چرخه بدل میشوند. جامعهای که به مرگ زنانش عادت کند، دیر یا زود به مرگ انسانیت خو میگیرد. قتلهای ناموسی نه فقط جنایت علیه زنان، که هشداریاند برای آیندهی اجتماعی که در آن ترس، شرم و سکوت جای عشق، عدالت و امنیت را گرفته است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!