در مرزها: روایت تلخ یک خانواده افغان در سایه اخراجهای ناگهانی
بیپناهی در مرزها: روایت تلخ یک خانواده افغان در سایه اخراجهای ناگهانی
در روزهایی که سیاستهای مهاجرتی ایران بهشکلی ضربالاجل و بیرحم در حال تغییر است، زندگی بسیاری از پناهندگان افغانستانی به کابوسی بدل شده است؛ پناهندگانی که سالها در ایران زیستهاند، خانه ساختهاند، کودکانشان در این خاک متولد شدهاند، اما اکنون با یک دستور، از همه چیز خود رانده میشوند.
یکی از نگرانکنندهترین موارد اخیر درباره کودکی ۱۰ ساله است که توسط گشت سیار کودکان کار و خیابان از سطح شهر به مرکزی برای نگهداری منتقل شده. تراژدی از آنجا آغاز شد که مادر این کودک پس از اطلاع از محل نگهداری فرزندش، برای پیگیری همراه با دیگر کودکش که در آغوشش بود به مرکز مراجعه کرد؛ اما مادر به همراه دو فرزندش به اردوگاهی که برای نگهداری اتباعی که باید رد مرز شوند است منتقل شدند. مادر طی تماسی به پدر اطلاع می دهد اما پدری که دستش از همه جا کوتاه است نمیتواند از تمام سرمایهای که طی سالها جمع کرده بود و به عنوان پول پیش به صاحبخانه داده بود بگذرد. این مانع مالی میتواند سرنوشت یک خانواده را در لحظهای تغییر دهد. مانند پدر این خانواده که به دلیل همین مسئله، نتوانست برای تحویل گرفتن همسر و فرزندانش به اردوگاه مراجعه کند و آنها توسط اداره اتباع از کشور اخراج شدند.
در همین حین یک فاجعه انسانی دیگری برای این خانواده در جریان بود: چهار کودک دیگر در خانه، بیخبر از سرنوشت مادر و برادرانشان، تنها و بیسرپرست ماندند. پدر خانواده، درگیر فقر، استیصال و بیخبری، در تلاش برای پیگیری، هر روز بیشتر در باتلاق بیپاسخی فرو میرود.
این تنها یک نمونه از دهها و شاید صدها خانوادهایست که در پی اجرای قانون جدید اخراج اتباع بدون مدرک، گرفتار شدهاند. قوانینی که حتی فرصت و امکان گرفتن دستمزدهای عقبمانده را فراهم نمیکند و بستر سوءاستفادههای گستردهای را نیز مهیا کردهاند.
همانطور که صاحبخانهها در بسیاری از موارد از پسدادن پول پیشِ خانه خودداری میکنند، چرا که میدانند مستأجر بهناچار باید کشور را ترک کند. کارفرمایانی که ماهها از کار مهاجران افغان بهره بردهاند، حالا با علم به شرایط موجود، از تسویه حساب شانه خالی میکنند. برای خانوادهای که شاید تمام سرمایهاش پول پیش خانه و دستمزد چند ماه کار باشد، این سرقتِ بیصدا بهمراتب ویرانگرتر از رد مرز شدن است.
در شرایطی که بحران انسانی در مرزهای افغانستان در حال عمیقتر شدن است، این شیوه اخراج، نه تنها ناقض اصول اولیه حقوق بشر است، بلکه بنیان خانوادههایی را در هم میریزد که سالها در این سرزمین تلاش کردهاند زندگیای شرافتمندانه بسازند.
همکاران مددکار اجتماعی مهروماه برای حمایت از این خانواده و خانوادههای دیگری که در وضعیتی مشابه به سر میبرند در حال انجام اقدامات و حمایتهایی است اما مگر حمایت سازمانهای مردمنهاد در برابر این بیعدالتی تا چه حد میتواند مرهمی بر زخم این خانوادهها باشد؟!
اکنون بیش از همیشه، نیاز به صدایی است که این بیعدالتی را فریاد کند؛ صدایی برای مادرانی که ناپدید شدهاند، برای کودکانی که در خانه منتظر ماندهاند، و برای پدرانی که زیر بار ناتوانی و بیخبری، هر روز تکیدهتر میشوند.



ایرادات وارده به به این تفاهمنامه
برخلاف قوانین داخلی و تعهدات بینالمللی است؛ 



۸مارس: روزی برای همه زنان، بهویژه زنان فراموششده ۸ مارس یادآور مبارزات تاریخی زنان علیه تبعیض، نابرابری و خشونت و … است. بخش بزرگی از زنان جامعه ما نه تنها از برابری محروماند، بلکه تحت ستمی مضاعف قرار دارند. زنان اقشار فرودست، کارگران زن، زنان سرپرست خانوار، زنان حاشیهنشین، مهاجر، دارای معلولیت یا قربانیان خشونت خانگی، در چرخهای از نابرابری، فقر و خشونت گرفتار شدهاند که راه برونرفتی برایشان باقی نمیگذارد. هر روزه تضییع حقوق زنان در حوزههای مختلف، اعم از حقوقی و قانونی – اجتماعی – اقتصادی و شغلی – فرهنگی و خانوادگی رخ می دهد. هر کدام از این سرفصلها نشان از ستم مضاعفی است که شرایط زندگی را بر زنان سختتر می سازد. عدم برابری در ارث، حق طلاق نابرابر، حضانت فرزند، شهادت نابرابر در دادگاه و سهم کمتر در سرپرستی کودک و قیمومیت در حوزه حقوقی و قانونی. اجبار در نوع پوشش زنان، خشونت خانگی و عدم حمایت کافی قانونی، ازدواج اجباری و کودکهمسری، تبعیض در حق سفر به خارج از کشور، در حوزههای اجتمعای و فرهنگی تبعیض در استخدام و پذیرش در رشتههای دانشگاهی، سقف شیشهای در پیشرفت شغلی و محدودیت در برخی مشاغل ( مانند قضاوت) و پستهای مدیریتی در حوزه اقتصادی و شغلی همه این موارد تنها بخشی از چالشهایی است که زنان در ایران با آن مواجه هستند. در این میان کورسوی امیدی به لایحه منع خشونت علیه زنان بود که متاسفانه در دورههای مختلف، دچار تغییرات اساسی گشت و در آخرین تغییرات با نام لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر سوء رفتار به مجلس رفت. متاسفانه لایحه جدید بیشتر بر جنبه حمایتی و آموزشی در بعد فرهنگی تکیه دارد و توان بازدارندگی در برابر موج گسترده خشونت علیه زنان را ندارد. زمانی که هر روز اخبار تازهای از قتلهای ناموسی، اتواع خشونتهای آشکار و نهان، آزارهای خیابانی، استثمار زنان کارگر، کودکهمسری و … علیه زنان منتشر میشود، نمیتوان از کرامت سخن گفت، بیآنکه اقدامات قانونی و اجرایی برای دفاع از حقوق زنان فراهم باشد. کرامت، بدون امنیت، بدون عدالت و بدون حق تعیین سرنوشت، تنها واژهای برای زینت لایحههای بی نتیجه مکرر است. ۸ مارس فرصتی است برای مطالبه عدالت، برای فریاد زدن علیه تبعیض، برای جلوگیری از خشونت علیه زنان. زنان، بیش از آنکه به لایحههای خالی از محتوا و خاک خورده نیاز داشته باشند به قوانینی کارآمد با ضمانتهای اجرایی محکم و تغییرات اساسی در ساختار تبعیضآمیز نیاز دارند. در این روز، صدای زنان فرودست، بهحاشیهراندهشده و بیپناه را بشنویم. تا زمانی که هیچ زنی در جامعه ما احساس امنیت و برابری نکند، هیچ زنی در این سرزمین واقعاً آزاد نخواهد بود.



