🔻فقر؛ بحرانی که آینده کودکان را نشانه گرفته است

انتشار آمار تازه از سوی هادی موسوی‌نیک، عضو هیأت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس، مبنی بر اینکه حدود ۲۶ میلیون نفر از مردم ایران (۳۰ درصد جمعیت) در فقر مطلق زندگی می‌کنند و حدود ۴ میلیون نفر حتی توان تأمین غذای روزانه خود را ندارند، نه صرفاً یک هشدار اقتصادی، بلکه زنگ خطری برای بنیان‌های اجتماعی، امنیت آینده و کرامت انسانی جامعه است. وقتی ضریب جینی (ضریب جینی که یکی از شاخص‌های اصلی سنجش نابرابری درآمدی است) حدود ۰.۳۹ اعلام می‌شود، به این معناست که شکاف طبقاتی در ایران نه تنها گسترده است، بلکه به مرحله‌ای رسیده که توان بازتولید سلامت اجتماعی را تهدید می‌کند.
فقر امروز، بحران فردا نیست؛ بحران اکنون است در چهره‌ کودکان
کودکان اولین قربانیان خاموش فقر هستند. فقر در ایران دیگر تنها به معنای نان شب نیست؛ به معنای سلب حقِ رشد، یادگیری، سلامت و امنیت روانی کودکان است. وقتی خانواده‌ای درگیر فقر مطلق است، اولین چیزی که حذف می‌شود «کودکی» است.
اثراتی که فقر بر کودکان می گذارد:
۱. سوء‌تغذیه و آینده‌های از دست‌رفتهدر خانواده‌هایی که درآمدشان کفاف غذای روزانه را نمی‌دهد، رشد جسمانی کودکان دچار اختلال می‌شود: کم‌خونی، کوتاه‌قدی، ضعف سیستم ایمنی و کاهش تمرکز تنها بخشی از پیامدهای قابل مشاهده است. اما آسیب اصلی در جایی شکل می‌گیرد که دیده نمی‌شود—در مغز کودک، جایی که فقر سلول‌های عصبی را خاموش و توان یادگیری را کاهش می‌دهد.
۲. ترک تحصیل و بازتولید چرخه فقروقتی فقر وارد خانه می‌شود، مدرسه اولین جایی است که کودکان از آن حذف می‌شوند. کودکان در سن ۹ تا ۱۴ سالگی به بازار کار رانده می‌شوند؛ بی‌آنکه مهارتی آموخته باشند. این یعنی تولید نسلی درگیر با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی و هویتی که تبدیل به کارگران ارزان، بدون پشتوانه اجتماعی می شوند که فقر را به نسل بعد منتقل خواهند کرد.
۳. فقر عاطفی و فرسایش روانفقر فقط سفره را کوچک نمی‌کند؛ آرامش را می‌گیرد. کودکانی که هر شب صدای دعوای والدین بر سر اجاره خانه، نان و بدهی را می‌شنوند، با احساس ناامنی، شرم و بی‌ارزشی بزرگ می‌شوند. آنان به‌تدریج نسبت به جامعه بی‌اعتماد یا پرخاشگر می‌شوند. فقر، نخست روان کودک را می‌بلعد و سپس آینده او را.
۴. رشد حاشیه‌نشینی و شکل‌گیری طبقه‌ی فراموش‌شدهدر حاشیه شهرها، کودکانی زندگی می‌کنند که نامشان در هیچ آماری ثبت نشده است؛ نه در مدرسه‌اند، نه بیمه دارند، و نه حتی در چشم سیاست گذار دیده می‌شوند. این کودکان، اگر از تحصیل جا بمانند، اگر هر روز با خشونت خانگی، اعتیاد یا سوءاستفاده مواجه شوند، جامعه‌ای می‌سازند که در آن خشم انباشته و بی‌اعتمادی اجتماعی به‌صورت انفجارهای ناگهانی بروز می‌کند.
۵. زنانه و کودکانه شدن فقردر بسیاری از خانواده‌ها کودکان نه تنها مصرف‌کننده، بلکه نان‌آور خانواده‌اند. کار کودکان در خیابان، کارگاه‌ها، زباله‌گردی یا ازدواج‌های زودهنگام دختران، چهره‌ آشکار این فقر است. این وضعیت نه فقط نقض حقوق کودک، بلکه تخریب سرمایه انسانی کشور است.
فقر، فقط درد اقتصادی نیست؛ تهدیدی علیه حافظه جمعی و آینده اجتماعی ماست. وقتی یک‌سوم جامعه درگیر فقر مطلق است، ما با «بحران معیشت» روبه‌رو نیستیم؛ با فروپاشی تدریجی امکان رؤیا دیدن روبه‌رو هستیم. نسلی که فرصت خیال‌پردازی، بازی، آموزش و ساختن خود را از دست می‌دهد، در آینده نمی‌تواند جامعه‌ای سالم، خلاق یا حتی پایدار بسازد.
فقر نه مسأله افراد، بلکه مسأله ساختارهاست؛ و اگر امروز نادیده گرفته شود، فردا نه تنها اقتصاد که اخلاق، امنیت و همبستگی اجتماعی را نیز خواهد بلعید.

🔸بیانیه جمعی از فعالان مدنی در اعتراض به فشارها بر تشکل‌های مردم‌نهاد

در هفته‌های اخیر، موج تازه‌ای از فشار و محدودیت علیه تشکل‌های مردم‌نهاد در کشور آغاز شده است.پلمپ دفتر جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و بازداشت مجدد آقای حسین میر‌بهاری، از بنیان گذاران این جمعیت، اقدامی است که نه‌تنها با اصول انسانی و مدنی ناسازگار است، بلکه به‌روشنی خلاف روح قانون اساسی و تعهدات بین‌المللی ایران در زمینه آزادی تشکل‌هاست.
در همین مسیر، دو سال بلاتکلیفی و عدم تمدید مجوز انجمن حمایت از حقوق کودکان و نیز فشارها و تهدیدهای اخیر شهرداری برای بازپس‌گیری فضاهای در اختیار انجمن‌ها و گروه‌های مدنی، این نگرانی را ایجاد می‌کند که سیاست رسمی کشور در قبال نهادهای مدنی بیش از گذشته به سمت حذف و انکار استوار شده است.این تصمیم‌ها و اقدامات محدودکننده نه نشانه قانون‌مندی، بلکه نشانه بی‌اعتمادی عمیق به جامعه مدنی است؛ بی‌اعتمادی‌ای که سرمایه اجتماعی کشور را فرسایش داده و مشارکت شهروندان را به حاشیه می‌راند.در چنین فضایی، طرحی که این روزها با عنوان «قانون جدید تشکل‌های مردم‌نهاد» در مجلس در حال بررسی است، نه اصلاح‌گر بلکه تکمیل‌کننده همین روند است.
این طرح با واگذاری اختیار صدور و لغو مجوزها به نهادهای دولتی و امنیتی، عملاً موجودیت تشکل‌های مستقل را تهدید می‌کند و مفهوم «مردم‌نهاد» را به «دولت‌نهاد» تبدیل خواهد کرد.ما جمعی از فعالان مدنی، پژوهشگران و داوطلبان اجتماعی، نسبت به این مسیر هشدار می‌دهیم:
۱- جامعه‌ای که در آن فعالیت تشکل‌های مدنی محدود شود، نظارت اجتماعی و جلب مشارکت های مردمی را در کاهش آلام مردم بویژه محرومان، از دست خواهد داد. زمینه های فقر، نابرابری و بزهکاری را تقویت خواهد کرد.
۲- تضعیف نهادهای مستقل، به معنی حذف یکی از آخرین روزنه‌های اعتماد و امید اجتماعی است.
ما خواستار توقف فوری برخوردهای محدودکننده با تشکل‌ها، آزادی آقای میر‌بهاری و فک پلمپ دفتر جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، تمدید مجوز قانونی برای انجمن حمایت از حقوق کودکان، پایان دادن به فشارها و تهدیدهای شهرداری علیه نهادهای مدنی که در املاک شهرداری مستقر هستند، و بازنگری کامل در طرح قانون تشکل‌ها با مشارکت واقعی نهادهای مدنی هستیم.

🔻روایت پروانه؛ زن، مادر، مهاجر

پروانه ۳۵ ساله است؛ مادری با چهار فرزند، دو دختر و دو پسر. سال‌هاست زندگی‌اش میان ایران و افغانستان در رفت‌وآمد است، اما در هیچ‌کدام از این دو سرزمین، جایی که خانه‌ی واقعی‌اش باشد پیدا نکرده است.
ازدواج، آغاز سفر پرچالش او بود. پس از مهاجرت به ایران، خیلی زود فهمید آنچه در انتظارش است، نه آرامش یک زندگی مشترک، بلکه خشونت، ناسازگاری و فشارهایی است که در خانه‌ی خانواده‌ی همسر تجربه کرد. برای رهایی، به افغانستان بازگشت و مدتی کوتاه در خانه‌ای مستقل توانست طعم آرامش را بچشد. اما آینده‌ی فرزندانش او را دوباره به ایران کشاند.
در ایران، مشکلات رنگ دیگری گرفت. همسرش با اعتیاد و بی‌ثباتی شغلی دست‌به‌گریبان بود و بار زندگی روی شانه‌های پروانه افتاد. او با خیاطی و کارهای کوچک سعی کرد فرزندانش را سرپا نگه دارد و اندکی استقلال مالی به دست بیاورد. اما سال‌ها فشار و مبارزه، جسم و جانش را خسته کرده است. خودش می‌گوید: «خیلی جنگیدم، خیلی مبارزه کردم… خسته شدم.»
پروانه، مثل بسیاری از زنان مهاجر و پناهنده، نه در افغانستان و نه در ایران پناه و حمایت واقعی ندارد. او با تبعیض، بی‌مهری، نگاه‌های قضاوت‌گرانه و کمبود حمایت‌های قانونی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. نگرانی بزرگش آینده‌ی فرزندانش است؛ آینده‌ای که میان ناامنی، اعتیاد و خشونت گم نشود.
او نمادی از هزاران زن مهاجر است که میان مرزها و قوانین، میان بقا و امید، میان ماندن و رفتن سرگردانند. زنانی که بار زندگی و تربیت نسل بعد را به دوش می‌کشند، اما از ابتدایی‌ترین حقوق و حمایت‌ها محرومند.
سؤال اصلی اینجاست: تا کی قرار است زنان مهاجر و پناهنده، بار این همه بی‌پناهی را تنهایی به دوش بکشند؟ چه کسی مسئول شنیدن صدای آن‌ها و ساختن آینده‌ای امن‌تر برایشان است؟

زن‌کشی باید متوقف شود

نام زنان مدام در اخبار حوادث تکرار می‌شود؛ یکی برای به دنیا آوردن فرزند دختر کشته می‌شود، دیگری برای ارتباط با مادر طلاق‌گرفته‌اش. دختری در تاکسی اینترنتی با ضربات چاقو جان می‌دهد و زنی کنار سفره ناهار سر بریده می‌شود… آنان بی‌پناه‌اند، در همه مختصات جامعه. فهرست قربانیان هر روز بلندتر می‌شود و حافظه جمعی دیگر توان هضم این حجم از مرگ را ندارد. زنانی که روزگاری همسر، مادر یا دختر بودند، حالا به نام‌هایی در ستون حوادث تقلیل یافته‌اند؛ بی‌صدا، بی‌دفاع، بی‌پناه.
این قتل‌ها تصادفی نیستند؛ فاجعه‌ای‌اند ساختاری، ریشه‌دار و مزمن، زاده‌ی قوانینی که تبعیض را مشروعیت می‌بخشند و نظام قضایی‌ای که مجرمان را در پناه ماده‌ها و تبصره‌ها رها می‌کند. در کمتر از سه ماه نخست سال ۱۴۰۴، دست‌کم چهل زن به بهانه‌های «ناموسی» جان باخته‌اند؛ و در سال گذشته، بیش از ۱۳۰ زن و دختر قربانی خشونت خانگی یا قتل‌های خانوادگی شدند. این ارقام، صرفاً عدد نیستند؛ نشانه شکست نظامی‌اند که از عدالت تهی شده و خشونت را در دل جامعه نهادینه کرده است.
ادامه‌ی این وضعیت، فقط جان زنان را نمی‌گیرد؛ بنیان خانواده‌ها را فرو می‌پاشد. کودکانی که شاهد قتل مادران‌شان‌اند، با کابوس‌های مزمن و زخم‌های روانیِ مادام‌العمر بزرگ می‌شوند. مردانی که در فرهنگی خشونت‌پرور رشد می‌کنند، خود به بازتولید همان چرخه بدل می‌شوند. جامعه‌ای که به مرگ زنانش عادت کند، دیر یا زود به مرگ انسانیت خو می‌گیرد. قتل‌های ناموسی نه فقط جنایت علیه زنان، که هشداری‌اند برای آینده‌ی اجتماعی که در آن ترس، شرم و سکوت جای عشق، عدالت و امنیت را گرفته است.

✍️ برای برابری در آموزش، همین امروز صدای کودکان باشیم

آموزش پیش‌دبستانی، آغاز راه رشد و یادگیری کودکان است. اما امروز هزاران کودک ۶ ساله در ایران به‌دلیل هزینه‌های سنگین از این حق محروم‌اند. نابرابری از همین‌جا شروع می‌شود؛ از نخستین قدمی که کودک باید به کلاس بردارد.
ما، جمعی از نهادهای مدنی و فعالان حوزه کودک، پویش ملی «حق آموزش برابر برای همه کودکان ۶ ساله» را آغاز کرده‌ایم تا مطالبه کنیم:

✅ آموزش پیش‌دبستانی برای همه رایگان و اجباری شود.
📢 با امضای این کارزار، به ما بپیوندید و کمک کنید صدایمان بلندتر شود:

https://www.karzar.net/255639

🔻گرانی لوازم‌التحریر؛ تهدیدی پنهان برای کودکی و آینده جامعه

هر ساله با فرارسیدن مهر، شور و هیجان خرید لوازم‌التحریر یکی از خاطرات جمعی خانواده‌های ایرانی است. اما امسال، به جای این هیاهو، سکوتی سنگین در بازار حکم‌فرماست. رشد ۲۰ تا ۳۰ درصدی قیمت‌ها به روایت رئیس اتحادیه لوازم‌التحریر و کتاب‌فروشان ارومیه، نشانه‌ای است از بحرانی که نه فقط اقتصاد خانواده‌ها، بلکه آینده آموزش کشور را نشانه گرفته است.
از زاویه‌ای تحلیلی، گرانی لوازم‌التحریر صرفاً یک افزایش قیمت مقطعی نیست؛ بلکه نمایانگر شکاف‌های عمیق‌تری است. آموزش زمانی می‌تواند «حق همگانی» باشد که ابزارهای پایه‌ای آن برای همه قابل دسترس باشد. فرزین محمدی، کارشناس آموزش، به درستی تأکید می‌کند که کمبود وسایل تحصیلی، فراتر از یک مسأله اقتصادی، بر روحیه دانش‌آموزان و کیفیت یادگیری آنان اثر می‌گذارد. کودکی که از دفتر و مداد محروم است، عملاً از بخشی از فرآیند یادگیری کنار گذاشته می‌شود.
اما پیامدهای این وضعیت به اینجا ختم نمی‌شود. پروانه خورشیدی، جامعه‌شناس، از اصطلاح «ترک تحصیل پنهان» استفاده می‌کند تا نشان دهد چگونه بسیاری از خانواده‌ها به جای فرستادن فرزندانشان به مدرسه، آن‌ها را روانه بازار کار می‌کنند، بدون اینکه به طور رسمی ترک تحصیل اعلام شود. این روند نه تنها حق آموزش کودکان را سلب می‌کند، بلکه با افزایش کودکان کار، استثمار آنان و محرومیت دائمی از فرصت‌های برابر اجتماعی همراه است.
تحصیل یکی از ابزارهای اصلی خروج از فقر است. هرچه دسترسی به آموزش سخت‌تر شود، چرخه فقر در خانواده‌ها تداوم پیدا می‌کند و به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. بی‌سوادی و کم‌سوادی نیز بیکاری، اعتیاد، بزهکاری و طرد اجتماعی را تقویت می‌کند. این یعنی محروم کردن کودکان امروز، هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی سنگینی برای فردای کشور دارد.
در چنین شرایطی، حق تحصیل به عنوان یکی از بدیهی‌ترین حقوق کودک باید در صدر اولویت‌های سیاست‌گذاران قرار گیرد. همان‌طور که خورشیدی هشدار می‌دهد، انتخاب بین «نان شب» و «دفتر و مداد» فقط یک تصمیم خانوادگی نیست؛ بلکه شاخصی از شکست سیاست‌های حمایتی و تورم مهارنشده است.
اگر مسئولان همچنان به آموزش به چشم هزینه نگاه کنند و نه سرمایه‌گذاری، جامعه در آینده با بحران‌هایی پیچیده‌تر روبه‌رو خواهد شد: شکاف طبقاتی عمیق‌تر، کاهش سرمایه انسانی و افزایش آسیب‌های اجتماعی. گرانی لوازم‌التحریر شاید در مقیاس فردی کوچک به نظر برسد، اما در مقیاس ملی زنگ خطری است برای آینده‌ای که در آن عدالت آموزشی بیش از پیش رنگ می‌بازد.

بیانیه جمعی از فعالان حقوق کودک در مورد صدور حکم اعدام شریفه محمدی

جامعه انسانی، دهه هاست که مخالفت خود را با کلیه احکام و قوانین  غیرانسانی اعلام کرده است. بازداشت و زندانی کردن فعالین اجتماعی و صنفی، مجازات اعدام، اِعمال شکنجه (روحی و جسمی) و عدم دسترسی به حقوق و شرایط انسانی اقداماتی هستند که نه تنها موجب رعب و وحشت فعالین و جامعه نشده که اتفاقا تضاد و شکاف میان آنان و وضعیت موجود را افزایش داده است.کنش های اجتماعی و صنفی برای بهبود زندگی آدمیان حقی است طبیعی و انسانی، که بنا به هیچ مصلحتی نبایست و نمی‌توان آن را محدود کرد؛ چرا که این فعالیت ها برخاسته از نیازهای واقعی هر جامعه است. فعالین و کنشگران، نمایندگان اعتراض و مطالبات جامعه هستند و میان آنان و جنبش های اجتماعی پیوندی ناگسستنی وجود دارد.  تلاش برای پاک کردن صورت مسئله با فشار و یا غیرانسانی تر از آن، صدور احکام اعدام برای این نمایندگان نه تنها اثربخش نیست بلکه ایستادن در برابر خواست جامعه و ضرورت های تکاملی جوامع است. شریفه محمدی از اعضای هیئت موسس جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و از فعالان خوش‌نام و با سابقه حقوق کودک در ایران است که بیش از ۲۰ سال با تلاش و فداکاری بسیار در جهت حمایت، توانمندسازی کودکان و لغو کار کودک به صورت داوطلبانه فعالیت کرده است. شریفه مادر کودکی ۱۲ ساله است که خوشبختی را نه فقط برای فرزند خویش که برای همه کودکان می‌خواهد و سال ها با فعالیت در زمینه توانمندسازی و مددکاری برای بهبود حال و وضعیت کودکان تلاش کرده است. شریفه محمدی به اعدام‌محکوم شده است! در حالیکه این حکم ناعادلانه و غیرانسانی ابتدا بوسیله دیوان عالی کشور در مهرماه سال ۱۴۰۳ نقض شده بود ولی در کمال تعجب در بهمن ماه همان سال مجددا تایید شد! و نهایتا در ۲۵ مردادماه امسال فرجام خواهی رد و حکم اعدام شریفه تایید شد! صدور حکم اعدام برای زنی که به مهربانی و تلاش بی وقفه در حمایت از کودکان شهره است کاملا بی اساس بوده و باید فورا لغو شود.ما فعالان‌حقوق کودک خواستار یک زندگی انسانی برای تمامی افراد به دور از هر نوع تبعیض هستیم. در شرایطی که اکثر جامعه با انواع تبعیض، فقر و مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می‌کند، در شرایطی که کودکان از حداقل امکانات برای بقا، رشد و حمایت بی بهره اند بسیار طبیعی است که وجدان بیداری چون شریفه محمدی بخواهد برای بهبود وضعیت کارگران و کودکان تلاش کند و به مانند سایر فعالین لغو کار کودک و فعالین صنفی، حقوق آحاد جامعه را بدون لکنت مطالبه کند. ما فعالین حقوق کودک خواستار جهانی هستیم که شایسته کودکان باشد و نه جامعه‌ و جهانی که حداقل‌های یک زندگی و فعالیت انسانی را به رسمیت نشناسد. ساختن جهانی انسانی برای کودکان بدون تلاش برای رفع تبعیض و بهبود معیشت زنان و مردان طبقات کم برخوردار جامعه ممکن نیست.ما تاکید می کنیم فعالیت برای تحقق مطالبات و حقوق انسان ها جرم نیست و مجازات غیرانسانی اعدام باید ملغی گردد؛ وجود این دست مجازات ها حتی در صورتی که هیچ‌گاه اجرایی نشوند، ایستادن در برابر خواسته‌های به حق جامعه و تهدید فعال آن است. بازداشت و صدور احکام زندان و اعدام و اِعمال رویه‌های خشونت آمیز علیه فعالین باید فورا متوقف شود. انسان ها حق دارند فعالیت کنند، اظهارنظر و اعتراض کنند و برای بهبود وضعیت جامعه تلاش کنند.حکم اعدام شریفه محمدی باید فورا و بی هیچ قید و شرطی لغو گردد.

 

انجمن حمایت از حقوق کودکان

انجمن پرنده درخت کوچک

موسسه یاریگران کودکان کار پویا

موسسه توانمندسازی مهر و ماه

حامیان کودکان کار رنگ خدا

انجمن یاری کودکان در معرض خطر

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان

گروه فرهنکی اجتماعی کیانا

گروه تلاشگران یاری همدل

انجمن پژوهش های آموزشی پویا

🔻چه اتفاقی می‌افتد وقتی زنان توانمند می‌شوند؟

چه اتفاقی می‌افتد وقتی زنان توانمند می‌شوند؟
تعجب‌آور است که هنوز هم باید درباره این موضوع صحبت کنیم. اما با وجود پیشرفت‌هایی که در چند دهه اخیر حاصل شده، بسیاری از دختران و زنان همچنان با تبعیض و محرومیت روبرو هستند – و گاهی حتی خشونت یا دشمنی آشکار – تنها به‌خاطر زن بودنشان.
حقیقت تلخ این است که راه زیادی باقی است تا زنان به برابری دست یابند – بر اساس آمار سازمان ملل متحد، زنان هنوز به طور میانگین ۲۰٪ کمتر از مردان درآمد دارند و ۳۵٪ از زنان در سراسر جهان یا خشونت فیزیکی و/یا جنسی را از شریک زندگی یا فرد دیگری تجربه کرده‌اند.
این وضعیت قابل قبول نیست و ضرورت تغییر این آمار و داستان‌های پشت آن‌ها در برنامه های توسعه محلی و ملی و همچنین تغییر زندگی کودکان نیز نقش بنیادین دارد.

۱) مادران امیدوار، کودکان امیدوار

وقتی مادران از آزادی انتخاب و منابع کافی برخوردار باشند، سلامت روان بهتری پیدا می‌کنند و الگوهای مثبتی برای فرزندان می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهد بهبود افسردگی مادر، به‌طور چشمگیری اضطراب و مشکلات رفتاری کودکان را کاهش می‌دهد. به همین دلیل، حمایت روانی و اجتماعی از زنان در برنامه‌های حمایت از کودکان ضروری است.
۲) مادران سالم، کودکان سالم

سلامت مادر برای سلامت کودک حیاتی است. دسترسی به تغذیه مناسب، آب سالم، بهداشت و مراقبت پزشکی، باعث تقویت ایمنی، کاهش بیماری و بهبود کیفیت زندگی می‌شود. مادران سالم این مزایا را به فرزندان منتقل می‌کنند، و حمایت از خانواده‌ها و جوامع در تأمین این نیازها نقش مهمی دارد.
۳) مادران تحصیل‌کرده، کودکان تحصیل‌کرده

تحصیلات زنان مستقیماً بر رفاه کودکان اثر می‌گذارد؛ مادران باسواد فرزندانی با تغذیه بهتر، اعتماد به نفس بالاتر و شانس بیشتر برای ادامه تحصیل دارند. هر سال آموزش اضافه، درآمد و سلامت جسمی‌ و روانی را بهبود می‌بخشد. تحصیل همچنین به زنان قدرت تصمیم‌گیری و کنترل بیشتر بر زندگی و دارایی‌هایشان می‌دهد.
۴) مادران ایمن، کودکان ایمن

دختران بیش از دیگران قربانی قاچاق، ازدواج زودهنگام و کار اجباری می‌شوند. زنان توانمند با شناخت نشانه‌های خطر، آموزش جامعه و پیگیری تغییرات اجتماعی و سیاسی، نقش مهمی در حفاظت از کودکان دارند. همکاری با مادران و رهبران محلی به ایجاد شبکه‌های حمایتی و جوامع ایمن‌تر کمک می‌کند.
۵) مادران با اعتماد به نفس، کودکان با اعتماد به نفس

مادران با سلامت روان خوب و نگرش برابر جنسیتی، فرزندانی با عزت‌نفس و تاب‌آوری بالاتر تربیت می‌کنند. ایجاد هنجارهای اجتماعی سالم که ارزش برابر زن و مرد را بپذیرد، به رشد ذهنی، جسمی و روحی کودکان و موفقیت پایدار آن‌ها کمک می‌کند.

🔻ترس گفتن، امید دیده شدن!

ترس گفتن، امید دیده شدن!

🖌️به قلم ساجده پروازی؛ روانشناس مهروماه


روایت بهار، دختری که یاد گرفت صدایش را پنهان نکند. “مامانم همیشه عصبانیه. وقتی برمی‌گرده خونه، صداشو بالا می‌بره. اگه چیزی بخوام، دعوام می‌کنه. می‌گه لوس شدی. یه بار با سوزن ته‌گرد زد به پام. هنوزم دردش یادمه… ولی بیشتر از اینا، اینه که اصلاً نمی‌دونم چرا این کارو می‌کنه.” بهار (نام مستعار)، دختر ۱۲ ساله‌ای که با حس ناامنی بزرگ شده است همیشه ساکت، همیشه محتاط. از پدری می‌گوید که حضور دارد، اما فقط برای کنترل! “بابام نمی‌ذاره مامانم بره سر کار. می‌گه لازم نیست، ولی به جاش ما رو می‌فرسته دستفروشی. باید از صبح تا شب توی خیابون وایسیم”
خانه برای بهار نه فقط بی‌مهر، که بی‌پناه هم بوده
“مامانم همیشه می‌گه باید ظرفا رو بشوری. هیچ‌وقت بهم نگفت که دوستم داره. همیشه یا عصبانیه یا ساکت. بابامم اگه چیزی بخوام، عصبانی می‌شه و کتک‌مون می‌زنه.”
در جلسات درمان، نگاه بهار بیشتر از حرف‌هایش فریاد می‌زد.
چشم‌هایی که مدام دنبال تایید بودند، به دنبال این که اگر الان حرف بزنم، طرد نمی‌شوم؟ اگر بگویم چه می‌خواهم، دوباره دعوا نمی‌شود؟ وقتی درباره برادر کوچکش حرف زد، صدایش برای لحظه‌ای شکست: “وقتی کتک می‌خورم، فقط نگام می‌کنه…نمی‌دونه چی‌کار کنه. اون نگاه هنوزم تو ذهنمه گاهی حس می کنم نیاز دارم کسی باشه که فقط بهم اخم نکنه….”
بهار اول جلسات، تقریباً حرف نمی‌زد. جمله‌هایش را نصفه نیمه می‌گذاشت. بارها گفته بود:
“بی‌خیال”، اما در جلسات درمان فهمیدم پشت این بی‌خیال‌ها چه چیزی نهفته است: ترس از دوست‌نداشته‌شدن، از اشتباه‌بودن.
ما فقط با او کار نکردیم. خانواده‌اش هم دعوت شدند به جلسات. مادری که زیر فشار روانی، فقر و رابطه کنترل‌گرانه فرسوده شده بود. پدری که محبت‌کردن بلد نبود، اما قدرت کنترل رو به‌خوبی می‌شناخت.
در جلسات خانوادگی، کم‌کم گفت‌وگو شکل گرفت. آهسته، ولی رو به بهبود
حالا…بهار هنوز می‌ترسد ولی پنهان نمی‌شود، هنوز هم وقتی درباره خودش حرف می‌زند، نگاهش نگران می‌شود.
اما حالا یاد گرفته است داشتن خواسته‌ای، اشک ریختن، و احساساتی بودن، دلیل طرد شدن نیست.
بهار حالا نقاشی می‌کشد، گاهی صدای خودش رو ضبط می‌کند. می‌خندد، سوال می‌پرسد، و گاهی از دوست‌هایش می‌گوید.
هنوز هم نگاه می‌کند… اما حالا با امید، امید به این که کسی هست که صدایش رو می‌شنود حتی اگر صدایش هنوز می‌لرزد.

“هیچ کودکی نباید میان زنده ماندن و آموختن یکی را انتخاب کند؛ فقر این حق انتخاب را از او می‌گیرد.”

“هیچ کودکی نباید میان زنده ماندن و آموختن یکی را انتخاب کند؛ فقر این حق انتخاب را از او می‌گیرد.”
با اثرات فقر بر رشد کودک بیشتر آشنا شویم:
▫️سلامت جسمی ضعیف: کودکانی که در فقر زندگی می‌کنند، بیشتر در معرض سوءتغذیه، بهداشت ضعیف و نداشتن دسترسی به مراقبت‌های پزشکی قرار دارند که می‌تواند منجر به مشکلات سلامتی و تأخیر در رشد شود.

▫️رشد شناختی: فقر می‌تواند بر رشد شناختی کودک اثر منفی بگذارد و توانایی او را در یادگیری، پردازش اطلاعات و عملکرد مناسب در مدرسه کاهش دهد.
▫️مشکلات هیجانی و رفتاری: کودکانی که در فقر زندگی می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که دچار استرس، اضطراب و افسردگی شوند و همچنین مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری و تکانشگری داشته باشند.
▫️مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی: فقر می‌تواند مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی کودکان را محدود کند و توانایی آن‌ها را در ایجاد روابط، تعامل با دیگران و بیان مؤثر خود کاهش دهد.
▫️پیشرفت تحصیلی: کودکانی که در فقر زندگی می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که در مدرسه با مشکل روبه‌رو شوند، به دلیل بیماری یا کمبود منابع از مدرسه غیبت کنند و در نهایت به پیشرفت تحصیلی پایین‌تری برسند.