فانتزیسازی از کودکان کار در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی
سال ۱۳۹۲ سریالی را با عنوان “آوای باران” پخش کرد که در بین مخاطبان تلویزیون در آن زمان با استقبال همراه شد. این سریال روایتگر زندگی دختری بود که در میان گروهی از کودکان کار بزرگ شده و فردی بدنام آنها را مورد استفاده قرار میدهد و از آنها کسب درآمد میکند. ارائه چنین تصویری از کودکان کار در همان زمان با اعتراض برخی از فعالان حوزه کودک همراه بود. مخالفان استدلال میکردند این تصویر از کودکان کار با واقعیتهای جامعه همخوانی ندارد و تجارب میدانی حاکی از آن است که کودکان کار و خیابان عموما با خانوادههای خود زندگی میکنند و اجبار آنها به کار ناشی از فقر خانوار است و نه باندهای مافیای بزرگ و عجیب. نگرانی دیگر فعالان حوزه کودک از آن جهت بود که ساختن تصویر مافیایی از کودکان کار میتواند درنهایت توجیهگر سیاستهای غلطی مانند دستگیری کودکان باشد و اجرای این سیاستها را در افکار عمومی قابل قبول کند. مرور زمان نشان داد که این نگرانیها دور از واقعیت نبود و طرحهایی مانند ساماندهی کودکان کار که دستگیری و آزار و اذیت بیشتر این کودکان را به دنبال داشت توسط نهادهای رسمی به اجرا درآمد و پیامدهای نامطلوب و تلخی نیز بر جای گذاشت.
متاسفانه این تجربه و اعتراضات درسآموز نبود و در هفتههای گذشته بار دیگر شاهد آن بودیم که همان کارگردان در قالب یک سریال نمایش خانگی با عنوان “ملکه گدایان” که المانهای یک سریال عامهپسند را نیز در اختیار دارد بار دیگر چنین تصویری را از کودکان کار بازنمایی میکند. تصویری از باندهای مخوف که کودکان بیسرپرست را تجمیع کرده و از آنها برای اندوختن ثروتهای کلان استفاده میکنند و سریالی که به گفته حجت نظری، عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران، روابط عمومی شهرداری و همچنین معاونت فرهنگی و اجتماعی هم در تولید آن نقش داشتهاند.
واقعیت این است که بنا بر آمار رسمی نزدیک به 85 درصد کودکان کار همراه با خانوادههای خود زندگی میکنند و فقر اقتصادی، ازکارافتادگی، اعتیاد و بیکاری والدین مهمترین دلایل اجبار این کودکان به کار به ویژه در خیابان است. شرایط اقتصادی این خانوادهها بهگونه ای است که درآمد حداقلی کودکانشان برای ادامه حیات خانواده ضروری است و خانواده بدون این درآمد قادر نخواهد بود پایهای ترین نیازهای خود را نیز برآورده سازد. هرچند فقر توجیهگر کار کودک نیست و نخواهد بود اما نادیده انگاشتن این معضل پایهای باعث میشود در سیاستگذاری برای مقابله با پدیده کار کودکان، مبارزه با فقر اهمیت خود را از دست بدهد و برخوردهای امنیتی و جرمانگارانه در اولویت قرار بگیرند.
باید توجه داشته باشیم که حتی اگر بخواهیم اولویت را به حدود ۱۵ درصد کودکان کاری که در قالب باند فعالیت میکنند بدهیم، عمدهترین آنها کودکان زبالهگردی هستند که زیر نظر پیمانکارهای سرشناس و شناسنامهدار شهرداری فعالیت میکنند؛ باندهایی که برای شناسایی آنها نه نیازی به عملیات پیچیده پلیسی است و نه لازم است طرحهای پرهزینه و غیرکارشناسی اجرا شود و اطلاعان آنها هماکنون نیز در دسترس متولیان قرار دارد.
مسئولان امر اگر به شکل واقعی به دنبال حل معضل کار کودک هستند بهتر است به جای ارائه تصاویر غیرواقعی از کودکانی که در سختترین شرایط زیستی قرار دارند اولویت خود را مقابله با فقر سرپرستان خانوارها (اقتصادی و فرهتگی) قرار دهند تا از این طریق ریشه و علت اصلی اجبار کودکان به کار محدود شود. فانتزیسازی از معضل کودکان کار چاره امر نخواهد بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!