🔻فقر؛ بحرانی که آینده کودکان را نشانه گرفته است

انتشار آمار تازه از سوی هادی موسوی‌نیک، عضو هیأت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس، مبنی بر اینکه حدود ۲۶ میلیون نفر از مردم ایران (۳۰ درصد جمعیت) در فقر مطلق زندگی می‌کنند و حدود ۴ میلیون نفر حتی توان تأمین غذای روزانه خود را ندارند، نه صرفاً یک هشدار اقتصادی، بلکه زنگ خطری برای بنیان‌های اجتماعی، امنیت آینده و کرامت انسانی جامعه است. وقتی ضریب جینی (ضریب جینی که یکی از شاخص‌های اصلی سنجش نابرابری درآمدی است) حدود ۰.۳۹ اعلام می‌شود، به این معناست که شکاف طبقاتی در ایران نه تنها گسترده است، بلکه به مرحله‌ای رسیده که توان بازتولید سلامت اجتماعی را تهدید می‌کند.
فقر امروز، بحران فردا نیست؛ بحران اکنون است در چهره‌ کودکان
کودکان اولین قربانیان خاموش فقر هستند. فقر در ایران دیگر تنها به معنای نان شب نیست؛ به معنای سلب حقِ رشد، یادگیری، سلامت و امنیت روانی کودکان است. وقتی خانواده‌ای درگیر فقر مطلق است، اولین چیزی که حذف می‌شود «کودکی» است.
اثراتی که فقر بر کودکان می گذارد:
۱. سوء‌تغذیه و آینده‌های از دست‌رفتهدر خانواده‌هایی که درآمدشان کفاف غذای روزانه را نمی‌دهد، رشد جسمانی کودکان دچار اختلال می‌شود: کم‌خونی، کوتاه‌قدی، ضعف سیستم ایمنی و کاهش تمرکز تنها بخشی از پیامدهای قابل مشاهده است. اما آسیب اصلی در جایی شکل می‌گیرد که دیده نمی‌شود—در مغز کودک، جایی که فقر سلول‌های عصبی را خاموش و توان یادگیری را کاهش می‌دهد.
۲. ترک تحصیل و بازتولید چرخه فقروقتی فقر وارد خانه می‌شود، مدرسه اولین جایی است که کودکان از آن حذف می‌شوند. کودکان در سن ۹ تا ۱۴ سالگی به بازار کار رانده می‌شوند؛ بی‌آنکه مهارتی آموخته باشند. این یعنی تولید نسلی درگیر با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی و هویتی که تبدیل به کارگران ارزان، بدون پشتوانه اجتماعی می شوند که فقر را به نسل بعد منتقل خواهند کرد.
۳. فقر عاطفی و فرسایش روانفقر فقط سفره را کوچک نمی‌کند؛ آرامش را می‌گیرد. کودکانی که هر شب صدای دعوای والدین بر سر اجاره خانه، نان و بدهی را می‌شنوند، با احساس ناامنی، شرم و بی‌ارزشی بزرگ می‌شوند. آنان به‌تدریج نسبت به جامعه بی‌اعتماد یا پرخاشگر می‌شوند. فقر، نخست روان کودک را می‌بلعد و سپس آینده او را.
۴. رشد حاشیه‌نشینی و شکل‌گیری طبقه‌ی فراموش‌شدهدر حاشیه شهرها، کودکانی زندگی می‌کنند که نامشان در هیچ آماری ثبت نشده است؛ نه در مدرسه‌اند، نه بیمه دارند، و نه حتی در چشم سیاست گذار دیده می‌شوند. این کودکان، اگر از تحصیل جا بمانند، اگر هر روز با خشونت خانگی، اعتیاد یا سوءاستفاده مواجه شوند، جامعه‌ای می‌سازند که در آن خشم انباشته و بی‌اعتمادی اجتماعی به‌صورت انفجارهای ناگهانی بروز می‌کند.
۵. زنانه و کودکانه شدن فقردر بسیاری از خانواده‌ها کودکان نه تنها مصرف‌کننده، بلکه نان‌آور خانواده‌اند. کار کودکان در خیابان، کارگاه‌ها، زباله‌گردی یا ازدواج‌های زودهنگام دختران، چهره‌ آشکار این فقر است. این وضعیت نه فقط نقض حقوق کودک، بلکه تخریب سرمایه انسانی کشور است.
فقر، فقط درد اقتصادی نیست؛ تهدیدی علیه حافظه جمعی و آینده اجتماعی ماست. وقتی یک‌سوم جامعه درگیر فقر مطلق است، ما با «بحران معیشت» روبه‌رو نیستیم؛ با فروپاشی تدریجی امکان رؤیا دیدن روبه‌رو هستیم. نسلی که فرصت خیال‌پردازی، بازی، آموزش و ساختن خود را از دست می‌دهد، در آینده نمی‌تواند جامعه‌ای سالم، خلاق یا حتی پایدار بسازد.
فقر نه مسأله افراد، بلکه مسأله ساختارهاست؛ و اگر امروز نادیده گرفته شود، فردا نه تنها اقتصاد که اخلاق، امنیت و همبستگی اجتماعی را نیز خواهد بلعید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *