حضور پزشک متخصص در مهروماه و ویزیت منظم مراجعین

امتحانات ترم اول کودکان بازمانده از تحصیل

گفتگوی ویژه‌ی در لایو اینستاگرام با موضوع: بررسی آسیب‌های فضای مجازی برای کودکان و نوجوانان (آزارهای جنسی، قلدری مجازی)

در قرن۲۱ و در سرزمینی که مسئولینش دم از علم می‌زنند و کودک همسری را حرف مفت می‌خوانند، چه بر سر کودکانمان می‌آید؟!!!

مینا (نام مستعار) ۲۵ ساله است، ۱۳ سال از روزی که او را به اجبار به «به اصطلاح،خانه‌ی بخت» فرستادند می‌گذرد. خاطره‌ی او از زندگی مشترک تنها ترس است و نفرت. نفرت از خودش، نفرت از همسر و نفرت از اطرافیان. خشم و نفرتی که او را با وجود داشتن دو فرزند، به خودکشی سوق داده است. ازدواج در ۱۲ سالگی برای مینا تنها پایان کودکی نبود، مهر باطل بر آرزوهای کوچک و بزرگ او بود.

مینا تنها یک نمونه از دخترانی است که به اجبار در سنین کودکی به ازدواج تن داده و آسیب‌های این اتفاق تا امروز بر زندگی او و فرزندانش اثر گذاشته است. فعالان اجتماعی سال‌هاست تلاش می‌کنند با افزایش آگاهی خانواده‌ها در خصوص پیامدهای منفی ازدواج زودهنگام، با این امر نامطلوب مقابله کنند اما زمانی که از تربیون رسانه‌های رسمی و از قول مقام های رسمی و به پشتوانه آنچه علم می‌خوانندش ازدواج کودکان توجیه می‌شود، چه انتظاری می‌توان از خانواده‌هایی داشت که فقر فرهنگی و اقتصادی هم‌زمان آنها را به ازدواج زودهنگام دخترانشان سوق می‌دهد.

بر اساس آمار، تنها در سال ۱۳۹۸ تعداد ۲۸ هزار و ۱۹۵ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله ازدواج کرده‌اند و دو مورد ازدواج دختران کمتر از ۱۰ سال ثبت شده است. علاوه بر این در این سال ۸۲۱ مورد طلاق برای دختران ۱۴-۱۰ سال نیز به ثبت رسیده است؛ دخترانی که در سنین کمتر از ۱۴ سال با برچسب بیوه نیز مواجه می‌شوند. البته که اینها تنها آمار رسمیِ اعلام شده است و می‌دانیم که بسیاری از این ازدواج‌ها و عواقب ناگوار آنها هیچ‌گاه به گوشمان‌نمی‌رسد.

تقلیل ازدواج به فرزندآوری و توجیه ازدواج زودهنگام دختران نه علمی است و نه اخلاقی. پژوهش‌های مختلف موید پیامدهای بسیار منفی ازدواج زودهنگام است. افزایش خشونت علیه کودک همسران، عدم اراده برای اداره زندگی، افزایش طلاق، انزوا و افزایش تنش‌ها روانی، افسردگی به دلیل جدا شدن از همسالان خود، جامعه‌پذیری نامناسب، عدم امکان ادامه تحصیل، آسیب‌های روحی و جسمی ویرانگر در اثر زایمان‌ها و سقط‌های مکرر به دلیل نبود آمادگی جسمی برای حاملگی و در برخی از موارد خودکشی و قتل همسر برخی از عواقب کودک همسری است.

موسسه‌ی مهروماه ضمن ابراز نگرانی نسبت به چنین رویکردی از سمت مسئولان کشور، بار دیگر لزوم تصویب و اجرای قوانین حمایتی از کودکان و زنان را یادآوری می‌کند.

لایحه‌‌ی منع خشونت علیه زنان پس از یک دهه اختلاف تصویب شد.

 

هیأت وزیران ایران، لایحه‌ای را در حمایت از زنان در معرض خشونت یا خشونت دیده تصویب کرد که از ۱۰ سال پیش زمزمه‌های تدوین آن شنیده شده بود.

خشونت علیه زنان در این لایحه با عنوان «حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» اینگونه تعریف شده است: «هر رفتار که به جهت جنسیت یا موقعیت آسیب پذیر یا نوع رابطه مرتکب، بر زن واقع شود و موجب ورود آسیب یا ضرر به جسم یا روان یا شخصیت، حیثیت یا محدودیت یا محرومیت از حقوق و آزادی‌های قانونی وی گردد، به عنوان خشونت تلقی می‌شود.»

نخستین بار به دلیل خلاء قانونی و آمار زیاد خشونت علیه زنان، در سال ۱۳۹۰ معاونت امور زنان و خانواده در دولت محمود احمدی‌نژاد به این نتیجه رسید که به قانونی منسجم برای حمایت از زنان نیاز است. سال ۱۳۹۲ لایحه دیگری زیر نظر شهیندخت مولاوردی، معاون وقت حسن روحانی تهیه شد.

اکنون این لایحه پس از بارها کم و زیاد شدن مواد آن و چند بار تغییر نام به تصویب رسیده است. متن اول پیشنهاد دولت ۹۲ ماده بود اما اکنون در ۵۸ ماده تصویب شده است. مخالفان این لایحه آن را بر ضد “بنیان خانواده”، برگرفته از الگوهای غربی و “جرم‌انگاری‌ افراطی” می‌دانستند.

با این حال خبرگزاری ایسنا سال گذشته با انتشار تحقیقی با عنوان «تبیین جامعه‌شناختی خشونت علیه زنان» که با جامعه آماری از زنان متاهل شهرستان قائم شهر انجام شده بود نوشت: «۸۷ درصد زنان ایرانی از سوی همسران خود مورد خشونت قرار می‌گیرند. همچنین ۸۰ درصد زنان ایرانی مورد خشونت قرار می‌گیرند. ۲۶.۵ درصد از مردان بیش از حد بر سر زنان فریاد می‌زنند. از مصادیق این آزارها،‌ نیش زبان،‌ کنایه‌ و آزارهای روحی است. آمارهای #همسرآزاری در ایران متفاوت است، اما تقریبا ۲۰ درصد زنان در طول زندگی خود با خشونت فیزیکی و حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد نیز با خشونت عاطفی مواجه شده‌اند. این بدان معنی است که زنان در جامعه ایرانی تنها در معرض خشونت روانی و حتی جنسی نیز قرار می‌گیرند.»

یافته‌ها این تحقیق نشان می‌‌داد که «خشونت علیه زنان عواقب متعددی از جمله عواقب جسمی (قتل، آسیب‌های جدی در دوران حاملگی، حاملگی زودرس و ناخواسته، بیماری‌های مقاربتی از جمله ایدز، آسیب‌پذیری به بیماری)، عواقب روانی (خودکشی، مشکلات بهداشت روانی، آثار خشونت بر کودکان)، تاثیر بر جامعه (هزینه‌های افزوده شده بر مراقبت بهداشتی که بر جامعه تحمیل می‌شود بسیار گزاف است)، تاثیر بر سودمندی و اشتغال (تجربه خشونت از سوی زنان ممکن است موجب کاهش یا حذف توان کسب معاش و… شود) دارد.»

حقیقت این است که زنان حدود نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند اما از ابتدایی‌ترین حقوق‌شان که داشتن امنیت جسمی و روانی است در بسیاری موارد برخوردار نیستند.

حال که این لایحه تصویب شده امید است با برنامه‌ریزی سیاست‌های درست و انسانی، زنان از حقوق اولیه‌ی‌شان بهره‌مند شوند تا همه در جامعه‌ای با سطح سلامت روانی بالاتری زندگی کنیم. اگرچه تصویب چنین لایحه‌ای که ضرورت آن از مدت‌های قبل حس می‌شد، ۱۰ سال زمان برد  و زنان بسیاری در این سال‌ها به دلیل نبود قوانین حمایتی هزینه‌های گزافی را متحمل شدند که جبران‌ناپذیر بوده اما انتظار می‌رود قوانینی که در راستای حمایت از زنان است با سرعت بیشتر در روند قانونی پیگیری و تصویب شود.