گوشه‌ای از آسیب‌های اجتماعی کرونا برای نوجوانان در یک نگاه و چند روایت تلخ از تجربه‌ی آنها در روزهای قرنطینه

 

 

ظهور ویروس کرونا در زندگیِ افراد، باعث چالش‌های بسیاری شده است که عینی‌ترین آن چالش اقتصادی و اجتماعی است. کرونا باعث تغییر در سبک زندگی افراد، کاهش تعاملات اجتماعی، افزایش فشارهای اقتصادی شد و تمام این مسائل به‌صورت غیرمنتظره و بدون آمادگی قبلی در زندگی‌ها رخ داد و طبیعی است که تغییرات منفی غیرقابل پیش بینی آثار نامطلوبی بر روان و سلامت روانی افراد جامعه خواهند داشت. ولی با توجه به اینکه در کشورهای توسعه نیافته، از لحاظ اقتصادی هنوز افراد جامعه دغدغه‌ی نان را دارند طبیعی است  که رسیدگی و درمان آسیب‌های روانی اولویت آخر را خواهد داشت ولی مسائل روانی زمینه‌ساز مساله اقتصادی و اجتماعی است (کاری که انجام می‌شود مانند این است که از یک درخت فقط به برگ‌هایش رسیدگی کنی و ریشه را نادیده بگیری کاری که خیلی از افراد انجام می‌دهند چرا که ما همیشه دنبال اهدافی هستیم که سریع تر نتیجه بگیریم و عینی باشد.)

امروزه می‌توان به وضوح آثار و آسیب‌های کرونا را با توجه به تعداد مراجعان موسسه‌ی مهروماه مشاهده کرد. شاید بتوان با ذکر چند مثال از مسائل و پرونده‌های موجود بخش کوچکی از این آسیب‌ها در خصوص فضای مجازی را بیان کرد، در تجربه‌ی یکی از کلاس‌ها با دختران نوجوان به محض اینکه وارد کلاس شدم احساس کردم افرادی که می‌بینم تغییر کرده‌اند، دخترانی که شاد و بشاش بودند خیلی مضطرب و پریشان شده بودند. به وضوح می‌شد پریشانی را در چهره‌ی تک تک آنها دید. شروع کردم به صحبت کردن و احوالپرسی،  از حالشان پرسیدم که  اکثرا آهی کشیدند و در جواب گفتند: “چه حالی دیگه خسته شدیم.” همین مساله  سر بحث و درد دلشان را باز کرد شروع به صحبت کردند  شیما دختر ۱۶ ساله‌ای که بسیار درسخوان است گفت: “خانم واقعا دیگه دیونه شدیم” از دست درس خواندن از دست مادرم از دست این شاد لعنتی (نرم افزار آموزشی مدارس)  واقعا خسته شدم. خواهر کوچیکه هم که همش خونه است و سر و صدا میکنه خونه ما هم که کوچیکه اصلا نمیدونم چطور بخونم. به‌خدا من از صبح تا ساعت ۶ غروب پای گوشی هستم و دارم درس میخونم ولی خب….بغض گلویش را گرفت.”میدونی خانم من اون روز امتحان داشتم من خیلی خیلی درس خونده بودم ولی هر کاری می‌کردم برگه‌ی امتحانی ارسال نشد. خانم معلم برگه‌ی امتحانی منو قبول نکرد چون شاد قطع بود و نمره من کم شد.” واقعا بعضی وقت‌ها میگم اصلا خودمو بکشم که خلاص بشم. دیگه خسته شدم از دست شاد، از دست گیر دادن مادرم از دست سر و صدای خواهرم و…. “چی بگم خانم دلم پره …………..

در مورد دیگری نسرین ۱۵ ساله شروع به صحبت کرد: خانم به‌جز این مواردی که بچه‌ها گفتن ما مسائل دیگه‌ای هم داریم. “مامان من دو هفته میشه که گوشی را از من گرفته و نمیذاره درس بخونم.” چی شد که مامانت گوشی را ازت گرفت؟ هیچی خانم مامان من یک روز گوشی منو برداشت و فهمید مدتیه اتفاقی با یه پسر آشنا شدم  به من پیام داده بود مامانم دید و گوشی را ازم گرفت خانم ما کاری نکرده بودیم فقط آدم بعضی وقت‌ها دوست داره با یکی حرف بزنه که بفهمدش، آخه بابا مامان من همش با هم درگیرن و اصلا نمیدونن که من چی میگم من فقط با اون پسر گاهی درد دل میکنم اون منو میفهمه و به حرفام گوش میده، خانم اصلا شما بگو من که صبح تا شب تو خونه هستم و تنها هستم چکار کنم خب خسته میشم، مجبورم با یکی حرف بزنم ……….

سپیده، ۱۴ ساله بحث را ادامه می‌دهد  آره خانم فضای مجازی و داشتن گوشی  هم خوبه هم بد، میدونین بعضی وقت ها از صبح تا شب گوشی دستمه و همش به‌جای درس خوندن میرم عکس‌های پروفایل بقیه را نگاه می‌کنم یا اینکه میرم تو اینستاگرام همش میچرخم میدونم زیادم این کارا خوب نیست دیگه  ……………

مریم ۱۳ ساله لبخندی بر لبانش ظاهر شد و حس آرامشی در نگاهش نسبت به ابتدای ورودش به  کلاس ظاهر شد انگار حس کرد که تنها نیست انگار از اینکه بقیه حرف‌های دلش را زده بودن خوشحال بود و گفت: ” خانم البته این گوشی‌ها بدی‌هایی هم دارند مثلا ممکنه بعضی وقت‌ها آدم اشتباهی کنه و بعدش یک عمر پشیمون بشه یا اینکه گیر آدم‌های بد بیفته اینم هست.” و اینطور ادامه داد: دوستم چند وقت پیش رفته بود تو یک گروه چند تا پسر بودن با یکی از اونا اولش دوست شد و عکس فرستاده بود ، بعدش دوستم دیگه نمی خواست ادامه بده اما اون پسر اجازه نداد گفت اگر رابطه رو ادامه ندی میرم عکست را پخش میکنم بخاطر اینه که میگم داشتن گوشی بعضی وقت ها خطرناکه ….

در مورد دیگری فهیمه ۱۴ ساله برای مشاوره ارجاع داده شده بود، او چندین بار اقدام به خودکشی کرده بود از او پرسیدم چی شد که این کار را کردی؟ گفت دیگه از دست بابام و نامادریم خسته‌ام، همش به من گیر میدن، بابام با هر اتفاقی منو کتک میزنه. همش خواهرمم اذیت میکنه اونم دیونه کرده دلم برای خودم نمیسوزه اونم گناه داره خانم تازه اینقد خواهرمم هم اذیت کرد از خونه فرار کرد بعد بابام پیداش کرد .راستی خواهرت چند سالشه؟ ۹ سال ………..

تحلیل مساله: موارد بالا اشاره کوچکی به بخشی از آسیب‌ها و دغدغه‌های نوجوانان از زبان خود آنهاست ، مساله‌ای که شیما مطرح کرد شاید مشکل اکثر خانواده‌های قشر متوسط روبه پایین این است که  اعضای خانواده در فضای محدودی باید زمان‌های طولانی کنار هم  باشند و این مساله باعث درگیری و تضاد خانواده می‌شود و بر سطح اضطراب و تنش دانش‌آموزان در این شرایط اضافه می‌کنند. مساله بعدی فشارهای آموزشی والدین است. خانواده‌ها هنوز نپذیرفته‌اند که در حال حاضر آموزش باید در اولویت کمتری قرار بگیرد و هدف اصلی حفظ ارتباط با آموزش و سلامت روانی و جسمی است و از بچه‌ها انتظاراتی بالاتر از حد توان دارند.( مجموع این مسائل می‌تواند دست به دست هم دهد و باعث قربانی شدن و خودکشی دانش آموزانی با تفکر شیما شود.) می‌توان دوره نوجوانی را دوران بلوغ و بحران نامید دورانی که نوجوان آشفته و سرشار از تناقص است، امروزه میزان آسیب‌های دوران نوجوانی بیشتر است چرا که نوجوان به دنبال پیدا کردن هویت واقعی خود است و روبروی او دنیای مجازی‌ست که سرشار از داده‌های دروغین است و خود به این تناقض اضافه می‌کند، از طرفی گرایش‌های جنسی در نوجوانان بیدار است و به دنبال راهی برای کاهش تکانه‌های جنسی هستند. نوجوان به دنبال کسی است که او را بفهمد و دنیای مجازی پر از درک شدن و شنیده شدن‌های خیالی است و طبیعی است نوجوان سردرگم جذب چیزی یا کسی می شود که او را بفهمد و درکش کند وقتی که در دنیای واقعی از سوی خانواده و جامعه پذیرفته نشود این اتفاقات برای او پیش خواهد آمد. در شرایط حاضر مشکلات خانواده  بیشتر شده است و حتی نسبت به گذشته درک شدن و فهمیده شدن نوجوان برای خانواده سخت تر شده است و بیشترین آسیب‌ها و کج‌روی از سنین نوجوانی آغاز می‌شود در این سن اگر خانواده و پدر و مادر پادشاه ذهن نوجوان نباشند و او را درک نکنند دوستان و اطرافیان پادشاهان او خواهند شد و بدون اراده از این پادشاهان پیروری خواهد کرد چون در ظاهر او را درک می‌کنند.

به راستی این نوجوانان با این حجم از فشار چه می‌کنند؟ حالت عادی نوجوانی این است که باید به دنبال من کیستم باشد، ولی با این شرایط او از من کیستم فرار می‌کند و گاهی برای فرار از رویارویی با خود باید خود را از بین برد و خود را قربانی من کیستم خود کند ( و این چنین است که یک کودک، یک نوجوان و … خودش را می‌کشد چون راهی جز فرار از خود ندارد.)

هدف از نوشتن این مطالب این بود  که گوشه‌ی کوچکی از آسیب‌هایی که در جامعه با آن روبرو هستیم بازتاب دهیم این داستان‌ها کاملا واقعی است و عینا از زبان خود مراجعان بیان شده است.

نگارنده: افسانه منصوری جلیلیان

روانشناس موسسه‌ی توانمندسازی مهروماه

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *