در روستای گواتامین از آموزگار خواهش کردیم دانش‌آموزان را کمی بیشتر در کلاس نگه‌ دارد تا کالاها را بی سر و صدا در اتاق آموزگار انبار کنیم. مردمان روستا بهترین اتاقشان را به «آقا معلم» داده اند. آقا معلم معمولا از صبح شنبه تا ظهر چهارشنبه در روستا می‌ماند و اگر هوا بد یا جاده خیلی خراب نباشد، یکی از اهالی او را با موتور به سرباز کلات می‌رسانند تا از آن جا به ایرانشهر نزد همسر و فرزندانش برود. ما سه‌شنبه هشتم بهمن به آن‌جا رسیدیم و چهارشنبه روز تعطیلی بود. برای آقا معلم بهترین فرصت بود که با ما به ایرانشهر بیاید، اما او ماند تا بعد از رفتن ما کفش ها، صندل‌ها و کاپشن‌ها را به پا و تن کودکان امتحان کند. به طور دقیق نمی‌دانیم چه تعدادی از کفش‌ها و کاپشن‌ها اندازه نبودند، هر چه بود، آقای افشار شب در آنجا ماند و فردا با وسایل به ایرانشهر آمد. شنبه بچه‌ها کفش و لباس‌های اندازه‌ی خودشان را دریافت کردند.