انفجار در نزدیکی مدرسهی دخترانه در کابل و تلفات بسیار بالای آن همه را دچار شوکی بزرگ نمود. دنیا همزمان که در برخی نقاط خود شاهد پیشرفت سریع و چشمگیر علم و فناوری است، در نقاطی دیگر شاهد اتفاقاتی است که نفس را در سینهی هر بیننده و شنونده حبس میکند و دچار غمی ماندگار مینماید: «تعداد کشتههای انفجار مدرسهی دخترانهی افغانستان، امروز (۲۰ اردیبهشت) به ۸۰ نفر رسید!» فردا؟ خدا میداند!
فاصلهی «بهشت» و «جهنم» مصوّر برای این دخترکان خُرد شاید فاصلهی بین زنگ آخر کلاس تا بیرون آمدن از مدرسه بوده! زنگ کلاس به صدا درآمده! دختران دانشآموز که قطعا عدهای از آنها برای به مدرسه رفتن با تعصبهای خانوادگی جنگیدهاند و پا به «مدرسه» نهادهاند، که برایشان حکم «بهشتِ» حیّ و حاضر را دارد، شاد و خندان و شوخیکنان از کلاس بیرون آمدهاند. همگی در گروههای سه چهار نفره از مدرسه خارج میشوند. توی سر و کله هم میزنند و در بهشتِ خندههای کوچک و مهربان خود، خوش نشستهاند که به یکباره جهنم بر سرشان آوار میشود!!!
همانها که در میان باورهای جهلآمیز و متعصبانهی خود در تمام طول تاریخ میخواستند دیگران را به بهشت بفرستند، تنها پیامآوران و منادیان جهنم مصور هستند! و چه کسی است که نداند این همه افراطیگری در یک «دین» (آن دین که کشتن عمد یک نفر را معادل کشتن همهی مردم دنیا میداند.)، نه فقط از سر اعتقادات خشک، که برای پر کردن جیبهای سیریناپذیر قدرتطلبان و پولپرستان در رهگذر سواستفاده از جهل و تعصب عدهای دیگر است! و چه ناگوار است که این در همچنان بر پاشنهی جهلِ عدهای زودباور میچرخد!
بهشتِ آگاهی را هر چه بیشتر بگسترانیم عدهای خواهند فهمید که در پسِ سیاهی خاکستر و دودِ مرگ این فرشتگان خُرد، هیچ فردوس برینی برای ایشان نهفته نیست. در پسِ چنین پردهی نفرتانگیزی، تنها صدای قهقههی مستانهی قدرتطلبان و مالاندوزانی شنیده میشود که مذهب را، اعتقادات را و هر آنچه و هر آنکه در این عالم وجود دارد را تبدیل به ابزاری و دامی برای انباشتن هر چه بیشتر دنیای خود کردهاند! و لا غیر!