تابستان رو به اتمام است و داستان تکراری عدم ثبت نام همه کودکان در مدارس، خبرازافزایش بیسابقه کودکان بازمانده از تحصیل، در سال جاری را می دهد. فقر، کار اجباری کودکان، معلولیت، ازدواج زودهنگام دختران، بی شناسنامه بودن، دور بودن مدرسه و عدم دسترسی مناسب به امکانات آموزشی، کوچ نشینی، دوزبانه بودن، وعدم توجه به آموزش کودکان با نیازهای ویژه، از مهمترین دلایل بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل کودکان است.
با آنکه قانون حمایت از اطفال و نوجوانان تاکید بر حق تحصیل همه کودکان دارد اما مشروط کردن حق تحصیل به داشتن اوراق هویتی، موجب نبود امکان تحصیل کودکان فاقد شناسنامه ایرانی و مهاجرانی است که نتوانستهاند کدهای یکتا (کدهای تحصیلی) و شناسایی را دریافت کنند.
بررسی هزینههای خانوار نشان میدهد که سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در طول زمان روند کاهشی داشته است.سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار ۲.۱۰ درصد در سال ۹۸ به ۰.۸۴ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. کاهش سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی به وجود آمده باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوادههای فقیر را افزایش میدهد.
هر چند بر اساس اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت موظف به تامین وسایل آموزش و پرورش رایگان برای همه کودکان تا پایان دوره متوسطه است، اما تا زمانی که بودجه کافی در اختیار مدیران مدارس قرار نگیرد درعمل ممنوعیت اخذ شهریه ثبت نام، عملی نخواهد شد و ماحصل این موضوع فشاربیشتر بر اقشار آسیب پذیر و کم درآمد و بعضا عدم امکان تحصیل کودکان بخصوص خانوادههایی که دارای کودکان بیشتری هستند، خواهد بود.
موضوع عدالت آموزشی در نظام آموزشی ما رنگ باخته و با طبقاتی شدن آموزش و عدم دستیابی اقشار فرودست به آموزش با کیفیت در مقابل طبقات برخوردار که هزینههای هنگفتی برای آموزش میکنند، سبب افزایش شکافهای آموزشی و سرخوردگی کودکان اقشار فرودست و متعاقب آن بازماندگی از تحصیل است.
عمده موانع عدم ثبت نام کودکان مهاجر را
در نداشتن مدارک هویتی برای گرفتن کد یکتا ، وجود کد یکتا و عدم همکاری مدارس در ثبت نام کودکان با دلایلی نظیر پر شدن ظرفیت مدارس، برخورد سلیقه ای مدیران، ازدواج زود هنگام دختران، کار کودکان، عدم تطابق سن کودکان با قوانین ثبت نام مدارس، عدم امکان پرداخت شهریه به هنگام وجود چند کودک در خانواده و….میتوان جستجو کرد.
آمار بازماندگی از تحصیل حتی در استانهایی که ورود مهاجران به آنها ممنوع است، در حال افزایش است. فقر و اعتیاد در خانوادههای حاشیهنشین شدت یافته و بسیاری از کودکان به جای رفتن به مدرسه، راهی خیابانها و بازار کار میشوند. هزینههای زندگی آنچنان بالا رفته که پدران کارگر قادر به تأمین آن نیستند و کودکان اولین قربانی این شرایط میشوند. برخی از آنها که همزمان تحصیل و کار میکنند، در نهایت مدرسه را ترک کرده و بهطور کامل وارد بازار کار میشوند.
آموزش نقطه عزیمت هر تغییر اجتماعی است. نظام آموزشی ما نیاز به یک تغییر بنیادین دارد.
میتوان امید داشت که تحصیل، تنها راه باقیمانده برای کودکان اقشار فرودست جهت خروج از چرخه فقر است، اگر عدالت آموزشی برقرار باشد.