مرکز آمار ایران از افزایش آمار بازماندگی از تحصیل خبر داده است؛ آمار بیش از ۹۲۹ هزار کودکی.
این آمار برای سال تحصیلی گذشته است و با در نظرگرفتن افزایش فقر و تورم عمومی و موانعی که سال ۱۴۰۲ پیش روی آموزش کودکان مهاجر گذاشته شد افزایش این امار برای سال تحصیلی فعلی موضوع دور از انتظاری نیست.
آنچه موضوع ترک تحصیل را بسیار نگرانکنندهتر میسازد پیامدهای جانبی آن است، ورود کودکان به بازار کار به دلیل فقر خانوادهها، ازدواج زودهنگام که عموما با هدف کمتر شدن بار هزینه خانواده اتفاق میافتد و درنهایت به یغما رفتن نه تنها کودکی که کل زندگی یک انسان.
زمانی نه چندان دور بود که کار کودک به چشم تک تک ما یک معضل دردناک میآمد اما آیا بیراه است بگوییم دیگر چشمانمان به دیدن کودکان کار و حتی بدترین اشکال کار عادت کرده است؟ بیراه است بگوییم که خواندن اخباری از کودکان کولبر دیگر برایمان غریب نیست؟ مگر همین چند روز قبل خبر از دست رفتن جان《هستیار》 کودک ۱۵ ساله کولبر در حین کار بر اثر سرما دلهایمان را به درد نیاورد؟
مگر اخبار کودک همسری و کودک مادری و پیامدهای منفی بعدی آن برایمان غریب است؟
زمانی که از بازماندگی از تحصیل میگوییم از چنین پیامدهایی میگوییم.
نظام آموزشی که با نیازهای بازار کار در جهان امروز سالها فاصله دارد در کنار فقر خانوادهها مهمترین عواملی هستند که ترک تحصیل اجباری یا خودخواسته را به دنبال دارد
تا زمانی که برای این دو مسئله مهم چارهای اندیشیده نشود هر بار از افزایش چنین آمارهایی سخن میگوییم و نابودی کودکان و آیندهشان را به نظاره مینشینیم.