زمانی آموزش ابزاری بود برای کاهش نابرابری. کودکان امید داشتند می‌توانند با آموزش دیدن و تلاش کردن برای یادگیری وضعیت خود را ارتقا دهند. کم کم آموزش به یک کالای لوکس تبدیل شد. کودک اگر پشتوانه مالی خانوادگی قوی‌تری داشت می‌توانست از امکانات آموزشی بهتر استفاده کند و امکانات آموزشی بهتر دسترسی بالاتری به امکانات شغلی و حرفه‌ای در پیش داشت. این یعنی بازتولید فقر. امروز شرایط ترسناک‌تر است. تصویر فقر آموزشی و مقایسه آن با فقر اقتصادی که بر اساس آمارهای رسمی‌ به دست آمده است نشان می‌دهد آموزش نه تنها به کاهش نابرابری کمک نکرده که بر همان پایه نابرابر بنا شده است. امروز اما یک نگرانی دیگر هم بر نگرانی‌های پیشین افزده شده؛ همین آموزش نابرابر نیز هر روز بی‌کیفیت‌تر می‌شود. نتایج آزمون‌های بین‌المللی و رتبه بسیار پایین ایران در این آزمون‌ها شاهدی بر این مدعاست.

بر اساس آزمون پرلز سال ۲۰۲۱ که در آن از ایران ۵۹۶۲ کودک از ۲۱۸ مدرسه در پایه چهارم شرکت کرده‌اند ایران در بین ۵۷ کشور رتبه ۵۳ را به دست آورده است. در این آزمون نمره ۴۰۰ حداقل نمره معیار است که کشورها باید تلاش کنند همه دانش‌آموزان موفق به کسب این نمره شوند. در این دوره ۹۴ درصد دانش آموزان شرکت کننده در آزمون از همه کشورها به این نمره دست یافته‌اند اما در ایران ۴۱ درصد از دانش آموزان موفق به کسب این نمره حداقل نشده اند.

در چنین وضعیتی نه تنها نهادهای مسئول در حوزه آموزش و پرورش به فکر جبران این کیفیت پایین آموزشی نیستند، که سیاست‌هایی را پیش گرفته اند که به کاهش بیشتر کیفیت آموزشی خواهد انجامید. استخدام کارشناسان دینی به عنوان معلم در سیستم آموزشی نمونه ای از این رویکرد است.

در این وضعیت چه تصویری باید از آینده ترسیم کرد؟ کودکان ما در آینده و در این جهان دائما در حال تحول چه جایگاهی را می‌توانند برای خود دست و پا کنند. این سوالی است که مسئولان باید از خود بپرسند.