در خصوص وقایع تلخ آبان ماه
افزایش یک باره قیمت بنزین بدون اعلام قبلی، شوک بزرگی بود برای مردمی که زیر بار فشارهای اقتصادی یک سال اخیر، دیگر طاقت هیچگونه افزایش بهایی را نداشتند و ندارند و از مسئولینی که به کرات خود را حامی محرومین میخوانند انتظار میرود که نگرانی مردم را از وضعیت پیش امده درک کنند.
مشاهده پدیدههایی مانند بیکاری، ناتوانی خانوادهها از تأمین مخارج اولیه زندگی به واسطه گرانی بیش از حد و فقیر و فقیرتر شدن انسانها، برای فعالان مدنی که در مناطق حاشیه نشین و محلههای دچار آسیب، مسئولیت اجتماعی خود را انجام میدهند، تبدیل به امری روزمره شدهاست و دردا که جمعیت مناطق حاشیهنشین روز به روز بیشتر میشود. در چنین بستری، تلاشهای خستگی ناپذیر سمنها برای خارج کردن کودکان از چرخه کار و مشارکت در تامین معاش خانواده ابتر میماند و هر روز کودکان بیشتری مجبور میشوند رویای درس و مدرسه را به فراموشی سپرده و کودکی خود را در کارگاهها و کورهپزخانهها و خیابانها و غیره سپری کنند تا درآمد ناچیز خود را بر سفره خالی خانواده بیاورند.
دولت ایران با پیوستن به کنوانسیون حقوق کودک متعهد به تضمین شرایط رشد جسمی، روحی، عاطفی کودکان و همچنین ایجاد بستری مناسب برای آموزش، تغذیه و بهداشت کودکان شده است. سازمانهای مردمنهاد در چنین شرایطی که مدام بر تعداد افراد آسیبپذیر جامعه افزوده شده و بار مسئولیت ایشان سنگینتر میشود گریزی از بیان رساتر مطالبات مدنی خود و انتظار شنیده شدن از جانب مسئولان امر ندارند.
موسسه توانمند سازی زنان و کودکان مهر و ماه،به عنوان یک نهاد مدنی که از نزدیک و به طور مستقیم با وضعیت بحرانی و بغرنج کودکان و زنان آسیبدیده و در معرض آسیب از فقر و خشونت دست و پنجه نرم میکند، ضمن ابراز تاسف از اتفاقات دو هفته اخیر و اعلام تسلیت به خانوادههای جانباختگان، برخود فرض میداند که اذهان عمومی و به خصوص مسئولان را متوجه پیامدهای ناگوار اعمال فشارهای اقتصادی ناگهانی بر گرده اقشار فرودست بنماید. کودکان این خانوادهها بیش از همه مردم از تبعات چنین تصمیمهایی متضرر شده و رنج میکشند و اندک امیدی که به ساختن آیندهای متفاوت و بهتر دارند را از دست میدهند.
موسسه مهر و ماه مجدانه از مسئولان امر می خواهد که به وضعیت کودکان آسیب دیده از وقایع اخیر بپردازند و برای پیشگیری از تکرار چنین برخوردهای خشونتآمیزی که برای کل جامعه و به خصوص کودکان پیامدهای ناگواری دارد، راههای مسالمتآمیز بیان مطالبات و حل مشکلات را همچنان که در قانون اساسی، به صراحت به رسمیت شناخته شده است به رسمیت بشناسند و گوش شنوایی برای مطالبات مردمی و دست توانایی برای حل مشکلات جامعه باشند.
در محکوم کردن حملهی ترکیه به کوردهای شمال سوریه
در روزهای گذشته، صدها هزار نفر از زنان و مردان و کودکان کورد، خانههای خود را در مرز ترکیه و سوریه به سمت ناکجاآباد رها کردند. صدها هزار نفر با چشمان وحشت زده قابهای عکسشان را به دیوارها، ظرفهایشان را بر سفرهها،کتابهایشان را و اسباببازیهایشان را و ابزار معاششان را رها کردند و فقط دویدند و نفس نفس زدند که از هجوم بمبها و تیرها و دودها در امان بمانند، که زنده بمانند…خبرگزاری ها از خروج نیروهای امریکایی از شمال شرقی سوریه میگویند، از ظهور مجدد داعش، از پایان جنگ سوریه، از نامهی ترامپ به اردوغان و از هزار و یک چیز دیگر که در هیچ کدامشان صدای نفس نفس زدن هراسناک کودکان و زنان کورد شنیده نمیشود.زنان و کودکانی که دارند میدوند که زنده بمانند بدون اینکه بدانند مردانشان کجا هستند و چه می کنند. امروز هیچ کدام از خبرگزاریها وقت ندارند که به ما بگویند کودک کوردی که در آغوش مادرش در حال فرار است اگر شانس بیاورد و زنده بماند، اگر شانس بیاورد و قطع عضو نشود، اگر شانس بیاورد و در کشوری که درگیر جنگ نیست بتواند پناهنده شود، اگر شانس بیاورد و آب و غذا پیدا کند، محال است که شانس بیاورد و لحظهای فرصت دوباره کودکی کردن را به دست بیاورد. امروز نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل و دیگر نیروهای اجتماعی اثرگذار در این جنگ قدرت، وقت نمیکنند دربارهی مرگ ناگزیر امنیت روانی، مرگ ناگزیر اعتماد، مرگ ناگزیر عشق به حیات و مرگ ناگزیر احساس ثبات در خانوادهها چیزی بنویسند چون بازار رد و بدل نامهها میان سیاستمداران و سخنرانیها در تالارها و کاخها و کمیسیونها گرم است، ولی ما به عنوان مردمان کشوری که هنوز زخمهای جنگ سی و یک سال قبلمان التیام پیدا نکرده، به عنوان مردمان کشوری که هر روز سر چهارراهها، در خیابانها، در کلاسهای درس کودکان بازمانده از تحصیل، در خانهها و کارگاهها چشم در چشم میشویم با زنان و کودکان افغانستانی،خواهران و برادرانمان که میتوانستند کشوری داشته باشند و خانههایی و اتاقهایی که قاب عکسها در آنها ثابت بمانند، میدانیم که همهی تحلیلها و گزارشها از هر جنگی در هر نقطهای از این کرهی خاکی پردهای ضخیم است برای ندیدن چشمهایی که اگر شانس بیاورند و زنده بمانند، اگر شانس بیاورند و قطع عضو نشود، اگر شانس بیاورند و بتوانند در زمینی بدون صدای تیر و تفنگ و دود جاگیر شوند، محال است که شانس بیاورند و دوباره زندگی کنند. ما به خوبی میدانیم که سرنوشت این صدها هزار نفر زن و کودک کورد که در همین چند روز آواره شدهاند، چه قدر شبیه خواهد شد به سرنوشت دیگر زنان و کودکانی که در تمام این سالها قربانی تصمیمات کلاننگر حکومتها شدهاند.ما در موسسهی توانمندسازی مهر و ماه هر روز با زنان و کودکان ایرانی و افغانستانی همراه هستیم که اگر رد جنگ در زندگی شان نبود امروزشان روشن تر بود، ما با گوشت و پوست و خون میفهمیم و میدانیم که جنگها با هر توجیهی و با هر تحلیلی آن چنان هزینههایی بر روح و روان و جسم انسانها میگذارند که تا سالها پس از صلح احتمالی هم نمیتوان ذرهای از آن رنج کاست. ما با چنین تجربهای لازم میدانیم که به سهم خودمان حملهی ترکیه به منطقه روژاوا سوریه را محکوم کرده و به عنوان صدایی در کنار دیگر صداها، به عنوان انسانی در کنار دیگر انسانهای روی این کرهی خاکی، بلند فریاد «نه به جنگ» را سر داده و در کنار خواهران و برادران کوردمان بایستیم و از ظلمی که به آنها میشود ابراز نفرت کنیم. صدای ما شاید در میان صدای بلندگوهای سیاستمداران چندان رسا نباشد ولی پژواک آن در جان و دل ما و همه زخمخوردگان جنگهای قدرت و به خصوص خواهران و برادران کوردمان در سوریه مینشیند و همهی ما را مصممتر میکند در تلاش برای توانمندتر شدن، تا روزی که دیگر سیاستمداران نتوانند زندگیهامان را بدزدند.
به مناسبت هفتهی کودک
کودکی مفهومی است که تعاریف متنوعی در چارچوب رویکردهای مختلف نظری و ارزشی به خود میپذیرد؛ در برخی نگاهها کودکی با مختصات جسمی سنجیده میشود و در برخی موارد با قدرت روانی و توان مدیریت خود و روابط اجتماعی. از برخی مناظر کودکی دورهای ارزشمند است که باید به طور مستقل مورد توجه قرار گیرد و اقتضائات خاص آن رعایت شود و از برخی مناظر دیگر صرفا دورهای پیشینی است برای رسیدن به مرحلهی اصلی زندگی و بنابراین عبور از آن ارزشمند است و نه تلاش برای حفظ آن تا مدت تعریف شده. در بسترهای فرهنگی مختلف غلبه با هرکدام از این رویکردها که باشد وضعیت عینی زندگی کودکانی که در چنان بستری متولد شده و مراحل جامعهپذیری را پشت سر میگذارند متأثر میشود. با این همه در دوران مدرن و با گسترش امکانات ارتباطی میان جوامع و فرهنگهای مختلف و به خصوص در سالهای اخیر با رواج و استفاده فزایندهی انسانهای مختلف از وسایل ارتباط جمعی که مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و امکان تبادل فرهنگی و تقریب ایدهها را فراهم نمودهاست تعریف نسبتاً مشترکی از مفاهیم مختلف از جمله کودکی در حال شکلگیری است. نگاهی که کودکی را موضوعی محل تأمل میداند و به حقوق کودکان به مثابه مسئلهای انسانی که ضرورتاً باید در قوانین جوامع مختلف مورد توجه قرار گیرد می پردازد. در چنین بستری است که روزی به عنوان روز جهانی کودک تعریف میشود که بدین وسیله مسئلهی کودکی و اقتضائات آن در معرض توجه جهانی قرار گیرد.
امسال روزجهانی کودک در حالی گذشت که کودکان بسیاری هنوز در معرض جنگ و آسیبهای فراوان ناشی از آن هستند. کودکان بسیاری در سراسر جهان از کار اجباری رنج میبرند و بسیاری دیگر از آنها از حق تحصیل محرومند و برخی دیگر مجبورند که به سرعت کودکی را پشت سر گذاشته و در نقش همسر و والد و غیره در شبکهی روابط اجتماعی وارد شوند.
موسسهی توانمندسازی مهرو ماه بر مبنای نگاهی که کودکی را حق کودکان می داند در سالهای گذشته همهی تلاش خود را به کار بردهاست که تا حد توان نگذارد که کودکان به واسطه نداشتن اوراق هویتی از حق تحصیل محروم شوند، به واسطهی نداشتن توان اقتصادی از مهارتآموزیهای اجتماعی و کسب توانمندیهای روانی محروم شوند و به واسطهی فقر فرهنگی به اجبار کودکی را به سرعت پشت سر گذاشته و نقشهای اجتماعی بزرگسالان را ایفا کنند. روشن است که تلاشهای کنشگران مدنی زمانی به تغییرات اجتماعی پایدار منجر خواهد شد که ساختار سیاسی ضرورت آنها را بپذیرد و ادبیات چنان مطالباتی در رایزنیهای انجام شونده در نهادهای قدرت راه یافته و به وضع قوانین قابل اجرا و پیگیری با تعیین مجازاتهای رسمی برای بازدارندگی از تضییع حقوق کودکان منجر شود. تا آن روز که مواجههی نهادهای قدرت با کودکان کار تنها به حل صورت مسئله و جمعآوری آنها از عرصهی عمومی محدود نشود، کودک همسری محو شود و همه کودکان به واسطه کودک بودنشان و فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی حق تحصیل و زندگی در صلح و امنیت داشته باشند، مهرو ماه دوشادوش دیگر کنشگران مدنی به تلاشهای فرهنگی و اجتماعی خود مجدانه ادامه خواهد داد.
به امید روزی که حقوق هیچ کودکی پایمال نشود.
در مخالقت با از سرگیری طرح دستگیری کودکان کار
بار ديگر شاهد اجرای طرح جمعآوری كودكان كار در خيابان از سوی مسئولين دولتی هستيم. طرحی كه ناكارآمدی خود را بيش از سی و دو بار تجربه نتوانسته به مسئولين ثابت كند. آنچه كه كودكان را به سرچهارراهها میكشاند فقر خانواده است و با دستگيری كودكان، فقر از بين نخواهد رفت. بارها در جلسات مشتركی كه ما، سازمانهای مردمنهاد با نهادهای مسئول و ذيربط در اين خصوص داشتيم، زوايای مختلف اين روش مورد ارزيابی قرار گرفته. بعضاً از طرف برخی نهادهای رسمی كشور نيز رد شدهاست. اما مشخص نيست با چه توجيهی دوباره اين طرح كه از ابتدا انتهايش آشكار است اعتبار گرفته و شروع شدهاست.
آيين نامهی «ساماندهی كودكان كار و خيابان در سال ٩٢» با بازنگری كارشناسانه توسط وزارت رفاه و دو تن از نمايندگان سمنها تبديل به آييننامهی حمايت اجتماعی شد و در مجموع نگرش درست و منطقی نسبت به پديدهی كودک كار دارد. با آنكه در جلسات متعدد با مسئولين، ما سمنها خواهان اجرای آييننامهی فوق شديم، اما مشخص نيست كه چرا آييننامهی فوق از دستور كار خارج شده است. ادعا شدهاست كه در طرح جديد جمع آوری كه زير نظر فرمانداری و با همكاری سازمان بهزيستی، وزارت كشور، نيروی انتظامی و شهرداری، صورت میگيرد، كودكان كار به مركز فوريتهای اجتماعی كه وابسته به فرمانداری و شهرداری است منتقل میشوند. گفته شدهاست كه پس از ارزيابی اوليه به مراكز وابسته به شهرداری سپرده میشوند. طبق اظهارات معاون امور اجتماعی سازمان بهزيستی، متناسب باوضعيت خانوادگی اين كودكان، رويكردهای مراكز نيز متفاوت خواهد بود. طبق اظهارات ايشان اگر خانوادهای فقر مالی داشته باشد اقدامات حمايتی برای آن خانواده انجام خواهد شد. حال سوال اينجاست كه واقعاً معاون امور اجتماعی اطلاع ندارند كه فقر مالی دليل عمدهی حضور كودكان در خيابان است؟ واقعا نياز است كه كلی اعتبارات هزينه شود و كودكان را از خانوادههايشان جدا كنيد كه مصداق بارز كودکآزاری است و در مراكزی نگهداری كنيد و كلی هزينهی كارشناسی صورت گيرد كه مشخص شود فقر مالی در خانواده، آنها را به خيابان كشانده؟ سمنها بارها در جلسات به مسئولين اعلام كردند كه بيشتر كودكان كار در سمنها دارای پروندههای مددكاری هستند و تمام مراحل كارشناسی كه در اين طرح ديده شدهاست در سمن ها انجام شده است و نيازی به گرفتن كودكان و جدا كردنشان از خانواده نيست و به راحتی ميتوانند از اين مرحله به بعد كه بعد حمايتي است، در ارتباط با خانواده كودک ادامه دهند اما حكمت تكرار روشهای بیپاسخ را در كجا بايد جستجو كرد. اگر واقعاً مسئلهی رسيدگی و حمايت از كودكان كار است پس چرا فقط كوكان كار در خيابان مسئله شده است؟ كودكانی كه در كارگاههای زيرزمينی كار میكنند يا كودكان كار در كوره پزخانهها، مزارع، رستورانها و … كجای اين طرح هستند؟ بیشك اصلاح منظرهی شهری اولويت اول مسئولين بوده است. به عبارتی پاک كردن صورت مسئله با دستگيری كودكان، نه فقر خانواده ازبين میرود و نه كودک كار از كار دست میكشد، چرا كه نياز خانواده هنوز پابرجاست. به اعتراف خود مسئولين بهزيستی بيش از ٨٥ درصد كودكان كار در خيابان به همراه خانواده خود زندگی میكنند و عباراتی نظير وجود مافياهای كار كودكان برای توجيه طرح است. اين طرح فقط باعث ميشود تعداد بيشتری از كودكان كار از خيابانها به كارگاههای زيرزمينی پناه ببرند، كه خطرات بسيار جدی تری برای مورد آزار قرار گرفتن اين كودكان بههمراه خواهد داشت. اميدواريم مسئولين از اجرای طرحهای ضربتی و قهری و تكراری ناكارآمد به سمت حركتهای بنيادیتر رفته و از تجربيات سودمند و دلسوزانه سمنها و دانش اساتيدی كه سالها در اين زمينه مطالعه و كار كردهاند و صاحب انديشه هستند، استفاده برده و برای طرحی همه جانبهتر و كارشناسیتر شده هزينه كنند. اين معضل در بسياری از كشورها با طرحهای اصولی و غير قهری حل شدهاست. آسيب اجتماعی را نمیتوان با طرحهای ضربتی و عاجل از ميان برد.
روز جهانی مبارزه با کار کودک
حو کار کودکان ، بدون تلاش برای استقرار عدالت اجتماعی رویایی بیش نیست .
بار دیگر به دوازدهم ژوئن ، روز جهانی مبارزه علیه کار کودک رسیده ایم و همزمان سازمان جهانی کار ( ilo) به مناسبت یکصدمین سال تلاش خود برای لغو کار کودک و با توجه به اینکه امروزه از هر ده کودک کار در جهان ، هفت نفر از آنان در بخش کشاورزی فعالند ، شعار ” کودکان نباید در مزارع کار کنند، آنها باید به رویاهایشان بپردازند (children shouldn’t work in fields , but on dreams ) را به عنوان شعار محوری خود برای این مناسبت برگزیده است.
یکصد سال پیش، در روز ۲۹ اکتبر سال ۱۹۱۹ ، هنگامی که اعضای سازمان جهانی کار در اولین نشست خود ، بر اساس اهمیت موضوع و به واسطهی حساسیت اجتماعی بالایی که در آن دوره به علت مبارزات انسان دوستانهی کسانی نظیر خانم مری جونز و دیگر همراهان معدنچیاش شکل گرفته بود، بررسی مقاوله نامهی شماره ۵ خود، با موضوع ممنوعیت کار کودکان زیر ۱۴ سال بدون حضور اعضای خانواده را در دستور کار قرار داده و آن را به تصویب رساند، برای اولین بار مسیر پر افت و خیزی را برای مهار گام به گام کار کودکان در عرصهی جهانی آغاز کردند که تا امروز همچنان ادامه دارد.
آغاز کنندگان این مسیر، هرگز باور نمیکردند که یکصد سال بعد، جهان همچنان شاهد پدیدهی خشن و غیر انسانی بهره کشی از کودکان باشد .
و امروز هم بعد از گذشت یکصد سال ، شعار ” کودکان نباید کار کنند، باید به رویاهایشان بپردازند” نیز مطالبهی به حق و امید بخشی ست که متاسفانه به دلیل نابسامانیهای حاکم بر جهان امروز، همچنان در هالهای از ابهام و نا امیدی مطرح میشود. چرا که طراحان این سوال، خود بهتر از همه میدانند وقتی که ثروت ۲۶ نفر از ثروتمندان جهان ، به تنهایی برابر با کل ثروت نیمی از فقیرترین مردمان جهان است چه نتایجی میتواند داشته باشد.
طی صد سال گذشته اگر چه برخی از کشورهای جهان به دلیل رشد اقتصادی قابل توجه و برخورداری از برنامهریزیهای اجتماعی عادلانهتر در توزیع فرصتها، موفق شدهاند گامهای موثری در مسیر پایان بخشیدن به کار کودکان بردارند، اما متاسفانه هنوز هم بخشهای قابل توجهی از کشورهای جهان به ویژه در آفریقا و آسیا ، به دلیل در گیر بودن با مشکلات متعدد از جمله جنگها و منازعات سیاسی و ایدئولوژیک و یا به دلیل نابرابری و ناکار آمدی نظامهای سیاسی- اجتماعی حاکم بر خود، همچنان در گیر پدیدهی کار کودک بوده و قادر به ترسیم چشم اندازی واقعی برای برون رفت از آن نمیباشند .
از جنگها و مخاصمات ایدئولوژیک بین کشورها و تاثیر ویرانگر آن بر زندگی کودکان که بگذریم نوع نگرش اقتصادی – اجتماعی کشورها در ادارهی امور داخلی خود، وجه دیگری ست که در صورت عدم برخورداری از ساز و کارهای عدالت محور ، نه تنها قادر به پایان بخشیدن به کار کودکان نیستند، بلکه روز به روز باید در انتظار عمیقتر شدن شکاف طبقاتی و غلتیدن گروههای بیشتری از کودکان، در چرخهی بهرهکشی و استثمار در آنها باشیم .
اگر بخواهیم به شعار آرمان گرایانهی خود، یعنی جایگزینی فرصت رویا پردازی به جای کار برای کودکان در کشور خودمان بازگردیم ، میبینیم علیرغم تمام تلاشهای اجتماعی صورت گرفته توسط تشکلهای غیر دولتی برای کاستن از رنج کودکان کار، سیاستهای و سمتگیریهای کلان اقتصادی – اجتماعی کشور، مسیری معکوس را در پیش گرفتهاند.
عدم پایبندی تصمیم گیرندگان و متولیان امر نسبت به ابزارهای تعادل بخش اجتماعی نظیر حق تشکلیابی پیشبینی شده در بند ۱۰۴ و دیگر بندهای تعدیل کنندهی قدرت در قانون اساسی کشورمان و نیز عدم پایبندی به مقاوله نامههای ۸۷ و ۹۸ سازمان جهانی کار در خصوص حقوق بنیادین کار ، منجر گردیده مسیر دسترسی به ثروت و سرمایه، روندی یک سویه و از بالا به پایین پیدا کرده و در این فرایند، اصلی ترین نیروی خلق کنندهی ثروت و سرمایه در کشور یعنی کارگران ، از نقش واقعی و تعیین کننده خود در تعادل بخشی به نظام توزیع ثروتها ، محروم مانده و به دلیل نداشتن تریبون و تشکلهای اثر گذار، ناگزیر چشم به دست تصمیم گیرندگان در مورد حقوق و دستمزدی اندک که در بسیاری موارد حتی کفاف اجاره بهای منزل آنان را هم نمیدهد باقی ماندهاند و در این جولانگاه یک سویه، صاحبان قدرت و ثروت هر روز با بهرهگیری از ابزارهای ابداعی و به ظاهر قانونی خود ساختهای نظیر قراردادهای موقت کار، سهم بیشتری از ثروت را نصیب خود کرده و گروههای اجتماعی بیشتری را به ورطهی فقر و ناداری کشاندهاند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان صحبت از پایان بخشیدن به کار کودکان کرد و یا آرزوی فرصت “رویا پردازی، به جای کار” برای آنان را داشت ؟
در شرایطی که در اثر سرگردانی فکری و استیصال تئوریک، حداکثر واکنشی که از سوی متولیان امر در عرصهی حمایت از کودکان کار شاهدیم، پهن کردن سفرهی مرحمت و یا متوسل شدن به روشهای غیر قانونی و خشنی نظیر دستگیری و جمعآوری کودکان از سطح شهر است، چگونه میتوان به افق باز رهایی کودکان از چرخهی کار دل بست ؟
در حالیکه حتی آییننامهی حمایت اجتماعی از کودکان کار مصوب سال ۱۳۸۴ ، که مورد وثوق بسیاری از دستگاههای ذیربط و تشکلهای غیر دولتی فعال در این عرصه بوده، همچنان به فراموشی سپرده شده است .
واقعیت امر این است که سرنوشت کودکان کار از سرنوشت پدران و مادران رنج کشیدهشان جدا نیست. همانگونه که سر نوشت پدر و مادران شان نیز از سرنوشت جامعه و دیگر همنوعانشان جدا نبوده و نیست .
در چنین شرایطی، بدون اندیشیدن به عوامل به وجود آورندهی فقر و نابرابری در گسترهای وسیع و نیز بدون تلاش برای تغییر مسیر گردش ثروت و سرمایه و توازن بخشی بر روابط نامتوازن نیروی کار و سرمایه، چگونه میتوان سخن از رویای پایان کار کودکان به میان آورد ؟
بی تردید، بازنگری در شرایط موجود و احترام کامل به حقوق صنفی پیشبینی شده در اسناد داخلی و بین المللی در خصوص حق برخورداری از تشکلهای مستقل صنفی و مدنی برای همهی نقش آفرینان عرصهی کار و تولید، میتواند مسیر سیاستگذاریهای اجتماعی را تا حد قابل توجهی به سمت رویکردی عدالت خواه هدایت نماید که در پرتو آن، همهی به وجود آورندگان ثروتهای ملی به سهم واقع بینانهتری از دسترنج خود دست یافته و جامعهی پرتلاطم و نابرابر کنونی، به سمت جامعهای متوازن و پویا تغییر مسیر دهد.
فاصله گرفتن از رویکردهای نابرابر اقتصادی و سمتگیری در جهت رویکردهای مشارکتی و عدالت محور در ادارهی امور، مسیری ست که به واسطهی ظرفیتهای مشارکتی و حس اطمینان خاطری که در جامعه ایجاد میکند، موجب بسط و استقرار عدالت اجتماعی، تقویت حس تعلق خاطر همگانی، بلوغ فکری جمعی و تحکیم همبستگی ملی میان همهی گروههای اجتماعی، به ویژه در میان گسترهی وسیع کشاورزان و کارگران که اصلیترین نقش آفرینان عرصهی تولید و استقلال اقتصادی کشور هستند میشود، که در پرتو آن میتوانیم روزگار بهتری، توام با آرامش خاطر و برخورداری از حق آموزش، امنیت، بازی، تفریح و فرصت رویا پردازی به جای کار را برای همهی کودکان کشورمان شاهد باشیم.
شبکه یاری کودکانکار، ضمن گرامیداشت این روز و تبریک آن به همهی فعالین این عرصه، همگان را دعوت به تلاشی بیوقفه برای صیانت از حقوق کودکان و پایان بخشیدن به پدیدهی غیر انسانی و پر آسیب کار کودکان مینماید.
شبکه یاری کودکان کار
دوازدهم ژوئن ۲۰۱۹
برابر با بیست و دوم خرداد ماه ۱۳۹۸
روز جهانی کار و کارگر
اول ماه می ۱۸۸۵ (۱۱ اردیبهشت) عدهای از کارگران آمریکا برای شرایط سخت و ناعادلانهی کاری خود دست به اعتراضاتی زدند که موجب کشتار تعدادی از آنها شد. با این حال کارگران برای دستیابی به خواستههایشان به اعتراضات خود ادامه دادند، تا اینکه سرانجام به نتایج مطلوبی دست یافتند.
به این مناسبت دهها سال است درکشورهای مختلف روز اول ماه می را به عنوان روز جهانی کارگر، یاد و خاطرهی آن کارگران را گرامی میدارند.
کارگران ایران، امسال نه تنها با مسائل تکراری از جمله منصفانه نبودن قراردادهای کاری، بیمهی نامناسب اجتماعی، عدم افزایش مستمر دستمزد براساس تورم و … روبرو هستند بلکه به دلیل اتفاق ناگوار سیل در برخی از مناطق متاسفانه تعداد زیادی از ایشان محصولات زراعی، دامها و سرمایههای کاری خود با از دست رفتن خانه و کاشانهی خود مواجهند و با عدم موجودیت سازمانهای کارگری که میتوانست با حضور خود، ساماندهی خواستههای کارگران را با دولت و کارفرمایانشان عهدهداری کند، با روند کند و گاهی بینتیجه برای جبران خسارات خود دست و پنجه نرم میکنند.
مدتهاست که افزایش دستمزدها، متناسب با تورم درکشور انجام نگرفته و اکثر کارگران در زیرخط فقر زندگی میکنند و دستمزدشان همیشه بسیار پایینتر از وضعیت واقعی دستمزدهاست، در نتیجه روز به روز با سفرههای خالیتر به حاشیه شهرها رانده شده، آرامش و امنیت خود و خانوادههایشان را از دست میدهند.
برای از بین بردن مشکلات کارگران و امکان بهرهمندی از یک زندگی شرافتمندانه با رعایت کرامت انسانی، ما خواستار اجرایی شدن بندهای زیر به نفع طبقهی کارگر کشورمان هستیم:
ساماندهی مشکلات کارگران با ارتباط موثر اعضای شوراهای کارگری و نمایندگان کارگران
توجه ویژه نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی ایران به شرایط کارگران به خصوص حقوق زنان کارگر
اصلاح قوانین در خصوص حمایت از کودکان و افزایش سن کار از ۱۵ به ۱۸
شفافسازی وضعیت بیمهی کودکان کارگر ۱۵ تا ۱۸ سال
منصفانه کردن قراردادهای کارگری
برطرف کردن سطح اختلاف حقوق کارگران زن نسبت به کارگران مرد
تامین بیمهی مناسب اجتماعی
افزایش مستمر دستمزد کارگران براساس نرخ تورم
جلوگیری از تعطیل شدن کارگاهها، کارخانهها و بنگاههای اقتصادی